رهگذر کوی دوست
خداوند، در قلوب پاک، ذهنهای روشن و عملهای صالح ظاهر میشود.
خداوند، در قلوب پاک، ذهنهای روشن و عملهای صالح ظاهر میشود.
پنجشنبه 04/03/22
قرارمان بود،آدم شما باشیم.حوای شما.
پرسیده بودی:
اَلَسْتُ بِرَبِّکُم؟
و ما قرص و قایم گفته بودیم:بَلیٰ.
دلمان همین را میخواست؛همیشه.
اما نشد..نشد..
حالا میخواهیم برگردیم.
گویی ایستادهایم بر در خانهات،مضطر،منتظر.
کسی میپرسد:
-از این در چه میخواهید؟
میگوییم:
-شفقت،رضایت.
میپرسند:
-چه آوردهاید؟
یکیمان میگوید:
-اشک و اِنابه.آنقدر بگرییم که از ما درگذرد.
با پشت دست پیشکشمان را پس زنند و بگویند:
-آدم پس از هبوط سالها گریست،چشمودلمان سیر است از این گریهها.
یکی دیگرمان بگوید:
-هر باموشام ندبه میکنیم.
از دم در ردمان کنند که:
-نوح،صدهاسال نوحه کرد و نجاری.چیز بهتری بیاورید؟
میخواهیم صبوری را پیشکش کنیم و رنجبَری را،شاید بر ما رحم کنی اما یادمان میاندازند ایوب نبی را.
میخواهیم پارسایی کنیم و چشمپوشی شاید بر ما از ابر لطفت چیزی ببارد،ولی یادمان میاندازند پرهیزکاری یوسف را.تنهاییاش در زندان عزیز مصر را.
میگوییم اهل خلوتیم،اهل دوریگزیدن از مردم شهر،زر و زور و تزویرشان،اهل ذکر مدام و مداوم.میگویندمان:
-پیش از شما،بهترش را یونس نبی پیشکش آورد:«آقایی به خوبی تو نبوده و نیست،به یگانگی تو.منزهی شما.ما از خطاکاران و ظالمین بودیم؛از فراموشکاران».
میگوییم این جان ناقابل پیشکشتان،سر دهیم و خون برایتان.خون یحیی نبی را نشانمان میدهند که هنوز میجوشد.
میخواهیم حشمت دهیم و جاه،سلیمان نبی را نشانمان میدهند.
مستأصل میگوییم مظلومیم،علی را نشانمان میدهند.
خوان کرم پیشکش میبریم،حسن را نشانمان میدهند.
میگوییم سر و فرزند میدهیم،حسین را…
میگوییم کوه درد آوردهایم و مناجات،سجاد را…
میگوییم در جهان غریب بودیم،رضا را…
میگوییم زخمی سالها حبس بهظلمیم،موسی بن جعفر را…
آخ..
چه بودیم؟هیچ
چه کردیم؟هیچ
چه میبریم؟هیچ..هیچ..هیچ
اَبْکی بر حالمان،بر دستهای خالیمان،بر ظلمت قبرهایمان،اَبْکی بر تنهایی روز حشر.
*
خوشبهحال آنها که خداوند در بهشت انتظارشان را میکشد؛وقتی میگویند:
اَاَدْخُلُ یا الله؟
پاسخ میشنوند:بفرما!
خوشبهحالشان.
#شبـجمعه
✍️دکتر سیدحمیدرضا قادری