رهگذر کوی دوست
هنوزم غم چشمهای منی!
هنوزم غم چشمهای منی!
یه جا خوندم نوشته بود:« من از تمام دنیا، مالک غم های خودم هستم!» راستش منم اولش تایید کردم این حرف رو تو ذهن خودم…
ولی الان داشتم به این حرف فکر میکردم، دیدم من مالک غمهای خودم هم نیستم، چون خدای من هست که این غمها را از من میگیره و می بره… من مالک شادیهای خودم هم نیستم، چون باز خدای من هست که این شادی رو هم میگیره و می بره! (یا من اضحک و ابکی)
گفتم شاید، مالک اعمال زشتم هستم، اما مالک اونها هم نبودم، چون این خدا بود که مبدل السیئات بالحسنات و مقیل العثرات بود.
من مالک اعمال خوبم هم نبودم، چون شاید اصلا اینقدر خلوص نداشتم که به عنوان اعمال خوب ثبت بشه، شاید هم ثبت شده ،بعدا کاری کردم که پاک شده.
خلاصه اینکه در این دایرهء دَوَران «امر بین الامرین» و اختیار نیمبند، من مالک نبودم و نیستم و نخواهم بود، ولی ای خدای من! تو تنها مالک «هستی» هستی! و خوب خدایی هستی و خوب خدایی میکنی! دستم را که تا الان گرفتی، محکم تر بگیر و رهایم نکن! ای مهربان من!ای خدای مهربان ماه رجب!
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط سيده رباب سيدكاظمي در 1402/11/05 ساعت 09:16:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |