او چیز دگر داند او چیز دگر سازد
بالاترین بهت آدمیزاد موقعی است که با تَوَهُمِ «اختیار کامل»، متوجه میشود بعضی از چیزها با هم جور در نیامده اند.
میفهمد که چیزهایی خواستنی و دست یافتنی به دست نیامده اند.
و خوشوقت آنان اند که سالها پیش از مرگ چنین اصل مهمی را فهمیده و تصمیم ها را به صاحب «مشیت» سپرده باشند.
فرم در حال بارگذاری ...
قلب
به قول محمدعلی، عاشق قلب خودمم!
چون میدونه عاشق کی باشه…
گیرندههای قلب آدم تا زمانیکه اتصال با ملکوت دارن
در شناخت آدما، اشتباه نمیکنند! فیک رو از واقعی خوب تشخیص میدن!
ادبار و اقبال قلب را دربارهی اطرافیانتون جدی بگیرید!
قلب، تنها دارایی موردقبول آدم در روز قیامته!
إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ
مگر کسی که دلی سالم [از رذایل و خبایث] به پیشگاه خدا بیاورد،
فرم در حال بارگذاری ...
اینها باید به افلاک میرسیدند !
نمیشود ساکت ماند…
برسد به دست دوستانی که، در برابر کمکاریهای عمدی فرهنگی و عدم عمل به دستورات دینی، در برابر وضع قشر جوان جامعه، قیافهی حق بجانب میگیرند و همه چیز را حواله به ریزشهای اخرالزمان میکنند..آیا مطمینید که خودتان ریزش نخواهید کرد؟ باید ریشه های درد را شناخت و انکار نکرد!
استاد علی صفایی حایری، چه خوب گفت:
📝 «خدا شاهد است اگر در کارتان، در تجارتتان این دقت را نداشته باشید که باری از دوش ولیّ برداریدبه خدا قسم به جز اینکه بار ولیّ را سنگین کرده باشید و رنج او را زیاد کرده باشید چیزی نکردید!
این بچههای کوچک و جاهل و غافل در این زمین و آسمان، رها هستند؛ در ایران در آسیا در افریقا در اروپا در امریکا…
اینها همه بچههای خاکاند !
اینها انساناند !
اینها باید به افلاک میرسیدند !
باید از آسمان میگذشتند !
اینها درد آدم است!»
فرم در حال بارگذاری ...
فکت
فکت تلخیه!

فرم در حال بارگذاری ...
پیچیدگی های ساختگی همه از ضعف است
آدم اگر پُر باشد، دلیلی برای پیچیده نشان دادن خود ندارد.
دلیلی برای عوض کردن خود و نقاب گرفتن ندارد.
پیچیدگی های ساختگی همه از ضعف است.
نیچه گفته بود؛ آب را گل آلود می کنند تا عمیق به نظر برسد ...
فرم در حال بارگذاری ...
چرا الگوی حضور روحانیت در بحران کرونا تکرار نمیشود؟
در زمان شیوع کرونا، تصویر روحانیون در کنار کادر درمان در بیمارستانها، نمادی از همبستگی و مرهمی بر زخمهای جامعه بود.
حضور آنان در سنگر مبارزه با کرونا، نه تنها حمایتی معنوی برای بیماران و کادر درمان فراهم کرد، بلکه تجربهای موفق و الگویی ارزشمند برای کشور رقم زد.
اما پرسش این است: چرا این الگوی موفق، با فروکش بحران کرونا، به فراموشی سپرده شد و امروز شاهد غیبت قابل تامل همان ظرفیت معنوی در کنار یکی از آسیبپذیرترین گروههای جامعه، یعنی بیماران اقدام کننده به خودکشی (سوساید) هستیم؟
در بیمارستانهای شهید بهشتی،کامکار و شهدای قم، گاه افرادی بستری می شوند که خودکشی را تنها راه رهایی از دردهای غیرقابل تحمل زندگی دانستهاند.
این افراد، غالباً در چرخهای خطرناک از ناامیدی گرفتارند؛ بسیاری سابقه اقدامات قبلی دارند و یا پس از ترخیص، خطر اقدام مجدد، آنها را تهدید میکند.
خودکشی یک عمل تصادفی نیست، بلکه فریادی خاموش برای رنجی عمیق است که ریشه در احساس تنهایی، شکست، بیماری لاعلاج یا مصیبتهای فراوان دارد. دقیقاً اینجا، جایی است که درمانِ صرفاً جسمانی کافی نیست و حضور یک درمانگر معنوی، بسیار کمک کننده و بازدارنده است؛ درمانگری تعلیم یافته که گوش شنوای بیمار است و در عین حال، در استفاده از گنجینه علوم دینی برای انتقال بشارت های الهی در برابر مصائب دنیا و انذارگری در خصوص عذاب ناتمام سرای آخرت برای خودکشی کنندگان، استادی مبرز است.
با وجود تأسیس نهادهایی مانند «دانشکده سلامت و دین» یا «مرکز تحقیقات سلامت معنوی» در دانشگاه علوم پزشکی قم، این سوال مطرح است که این مراکز تا چه اندازه توانستهاند نقش میدانی بارزی در بهبود سلامت روان و سلامت معنوی جامعه، بیماران و به ویژه بیماران سوساید(اقدام به خودکشی) ایفا کنند؟
آیا حجم انبوه پایاننامهها و تحقیقات نظری، راهی به دل بیمارستانها و اتاقهای بیماران، باز کرده است؟ آیا تحقیقات نظری این مراکز علمی، برای ایفای نقش در ارتقای سلامت روان نوجوان،جوان و خانواده امروز به سمع و نظر تصمیم گیران و تصمیم سازان آموزش و پرورش، آموزش عالی و صدا وسیما می رسد؟ و آیا در ساختار این مراکز تحقیقاتی و دینی، جایگاه مشخص و فعالی برای ارتباط و حضور مستمر روحانیون حوزه علمیه تعریف شده است؟
به نظر میرسد این مشکل، تنها مختص حوزه سلامت نیست، بلکه بازتابی از یک ضعف بنیادی در کل نظام مدیریتی کشور است. از حوزه علمیه و دانشگاه علوم پزشکی و بیمارستانها گرفته تا مراکز دانشگاهی و صنعتی و … هر یک به صورت خستگیناپذیر اما منفرد و جزیره ای در حال انجام مأموریتهای خود هستند و آنچه مفقود مانده، «شبکههای ارتباطی» کارآمد و «وجه مشترک عملیاتی» برای تبدیل دانستهها به اقدامات مؤثر است.
تجربه موفق حضور روحانیت در بحران کرونا ثابت کرد که معنویت میتواند در بدترین شرایط، مکمل درمان باشد.
امروز نیز بیماران اقدام کننده به خودکشی، که در اوج تنهایی و تاریکی به سر میبرند، بیش از هر چیز به یک همراه معنوی و نویدبخش نیاز دارند.
غیبت کنونی روحانیت در این عرصه، نه تنها یک فرصت طلایی را برای نجات جانها از دست میدهد، بلکه سوالی جدی درباره کارآمدی مؤثر نهادهای علمی-دینی مطرح میسازد.
وقت آن است که به جای انباشتن نظریه، پلی از بیمارستان تا حوزه و از حوزه تا تخت این بیماران زده شود.
سیده مریم طباطبایی ندوشن، بازنشر از حوزه نیوز
فرم در حال بارگذاری ...
حیوانها به جهنم نمیروند...اما آدمها جهنمی میشوند!
جدیدترین مطلب سیدمحمد سادات اخوی
در ما «حیوانی است؟!»
حکیمان و خردمندان روزگار گفته اند: که در آدمیزاد مجموعه ای از رفتارهای «حیوانی» و «فرشته خویی» است.
رو به آن یا این کند، از حیوان پست تر و از فرشته والاتر خواهد شد.
با فرشته خویی اش کاری ندارم، شبیهش هم نیستم که توصیفش کنم…
اما حیوانهای درون را میشناسم… و میدانم که اگر سر برآورند چه ها میکنند.
اگر انسان «عالم اکبر دنیایی گسترده تر از هستی» است….
پس در ما «گاو»ی است که فرصتی برای شاخ زدن نداشته.
الاغی است که لگد میپراند. اما کسی دورش نبوده…
سگی هار هم داریم که دنبال گوشه لباسی میگردد تا بگیرد و صاحبش را پاره پاره کند.
یک «مار» نهفته هم داریم که هنوز مجالی برای زدن نیش زهر آگینش را نیافته.
گرازی هم در ماست که اگر رها بشود، کشتزار حیثیت دیگران را لگدمال میکند و میگذرد.
خوک درون ما هم بدشانس بوده و تاکنون جز گلزار روح اطرافیانمان ندیده… و گرنه با همه توانش کثیف کاری می کند.
اما از سوی دیگر خروسی هم درون هم در ذاتمان داریم که سحرها بیدار است و اگر همراهش باشیم پایمان را به ملكوت سجده می کشاند.
به همین سیاق گنجشک درون تضمین معصومی ماست…. کبوتری هم داریم که یاور شوق پرواز ماست… و قناری
درون مان قدسی ترین نغمه های سکوت و نیایش را می خواند.
ما…. گاهی هم شبیه میشویم به آدمهای «حیوان صفت».
«فرعون»ی داریم در خود که خوشش می آید از لگد کوب کردن دیگران و قارونی داریم که مدام دنبال بهای دلار و طلا و نقره… و عاشق درصد «حرام» و سود مالی است.
با «ابوجهلی» هم نشینیم که خوشحالی اش در آزار «محمد(ص)» هاست...
و حیوان صفتهایی در ما پنهان شده اند که اگر تازیانه داشته باشند، زنی باردار را میزنند!
سر «آزاده»ای را آرام آرام و از پشت… در گودی قتلگاه حسادت میبرند.
بعد هم خیمه های آبرویش را آتش میزنند و بدتر از آنان گروهی دیگرند که در ما پنهان اند.
و سر وقت میرسند و به تن و دلی پاره پاره عصای تهمت و ناسزا میکوبند… تنش را زیر سم اسبهای انتقام له میکنند… و باز احساس میکنند آرام نشده اند! این ویژگی ترسناک است.
عزيز!…
به گمانم عجیب ترین بخش ماجرا این است که در همنشینی با این همه «حیوان و حیوان صفت درون» باز از بیرون ادای «منتظری» را در می آوریم که در راه ظهور فرشته خویی نشسته است….
انگار نه انگار که آن فرشته خوی والاتر از ملائکه، بیزار است از رفتارهای حیوانی ما با هم…
و دردناک است که مطمئنیم ،زمین گرد نیست…. و ما هرگز دچار گناه یا بربادرفتن آبرو نخواهیم شد.
این همه از حیوانها و حیوان صفتی ها نوشتم… لازم است به این هم اشاره کنم که حیوانهای واقعی هرگز کارهایی را که در ذهن ما آدمها به آن مشهورند نمی کنند. به خاطر همین هم بزرگان دینی، تأکید کرده اند که حیوانها به جهنم نمیروند… اما آدمها جهنمی میشوند… در دنیا و آخرت!
اولئک کالانعام بل هم اضل…
فرم در حال بارگذاری ...
آتش خودخواسته
خوش خیال نباید بود.
آتشی که به جان یک فرد و زندگی او میاندازی،
اتشفشانی زنجیره وار
در زندگی خودت، خانوادهات و حتی جامعه میشود..
خودت و سرنوشتت و سرنوشت بقیه هم
تاریک میشود…
ادمیزاد بسیار توجیهگر است.
ولی وقتی آتش را در زندگی عزیزانش دید
پشیمانی سودی نخواهد داشت..
پس ناچارا، تماشاگر اتشی خواهد بود
که در زندگی دیگری انداخت
و حالا کل زندگی خودش را درگیر کرده و خاکستر کرده است.
فرم در حال بارگذاری ...