موضوع: "عید غدیر"

مادرم بر عهد خود، وفادار است

خردسال که بودیم بعد از پایان بازیهای کودکانه روزانه، وقتی که دیگر تلویزیون برنامه کودکش پایان یافته بود و ما از انجام مشق‌های مدرسه، فارغ شده بودیم، در  بلندای شبهای پاییز و زمستان که تمامی نداشتند، ما را دور خودش جمع میکرد و با لحن ارام و مادرانه‌اش شروع به قصه گفتن می‌کرد.

راستش او فقط دو قصه را به خوبی بلد بود: اولی روایتی از خلقت آدم و گشت و گذار او در بهشت و نمایاندن جایگاه نورانی پنج تن اهل کساء توسط جبرئیل و مصائبی که بر ایشان در اینده وارد خواهد شد و دیگری یک قصه فولکلور قدیمی…

اما ما بیشتر از همه عاشق همان داستان خلقت آدم بودیم، این علاقه ما نه به خاطر بابا آدم😊 بلکه برای بیان جایگاه نورانی و مقام عرشی خمسه طیبه و نکاتی بود که او از حیات ماقبل دنیای ایشان و هبوط آدم بر زمین بیان می‌کرد.

داستان او به همین جا ختم نمی‌شد، در واقع او به مانند یک راوی کاربلد، داستانش را به وقایع اسلام و خصوصا فضایل مولایش حضرت امیرالمومنین و بانویش فاطمه می‌آمیخت تا جانمایه کلامش را به مخاطبان پاک‌سیرتش برساند…  

حالت شوق او زمانیکه از سروران خود سخن میگفت، در برق چشمهایش و تغییر لحن صدایش  کاملا قابل حس بود. با بیان فضایل متعدد مولایش، وصایت و جانشینی برحق او را اثبات می‌کرد و بغض و کینه خود را  از دشمنان مولایش اعلام می‌کرد…به غدیر که می‌رسید، لحن صدایش محکم‌تر، شعف و سرورش بیشتر، گونه‌هایش سرخ‌تر و بیانش شیواتر می‌شد.

در حقیقت او به این طریق بذر محبتی عمیق و ریشه‌دار نسبت به مولایش را در دل فرزندان خود می‌کاشت.

اما تلاش و مجاهدت او معطوف بر دوران کودکی فرزندانش نشد، او در همه مراحل زندگی فرزندانش، و در برهه های مختلف بر این عهد تاکید می‌کرد، او پیمانی را که قرار بود از حاضرین به غایبین و از پدران و مادران به فرزندان برسد، به بهترین وجه، به نسل بعدی خود رساند و بر عهد خود وفادار ماند.

و در اخر، من گواهی میدهم ای رسول خدا، که مادر و پدرم به فرمان شما عمل کردند و آن عهد مقدس و پیمان نورانی را که شما در پایان خطبه غدیر در ان روز سراسر نور و روشنایی فرمودید به ما رساندند:

«مَعَاشِرَ النَّاسِ‏ إِنِّی‏ أَدَعُهَا إِمَامَةً وَ وِرَاثَةً فِی عَقِبِی إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ» 

من امامت را در ذریّه خودم تا روز قیامت باقی گذاشتم.

«وَ قَدْ بَلَّغْتُ مَا أُمِرْتُ بِتَبْلِیغِهِ» من آنچه گفتنی بود و مأموریت داشتم انجام بدهم (تبلیغ رسالت)، انجام دادم.حُجَّةً عَلَى کُلِّ حَاضِرٍ وَ غَائِبٍ، چه کسی که این‌جا حاضر است و چه غائب.

وَ عَلَى کُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْ لَمْ یَشْهَدْ وُلِدَ أَوْ لَمْ یُولَدْ؛چه آن‌هایی که متولد شدند و چه آن‌ها که در آینده می‌آیند که جای عذر برای کسی باقی نماند.

فَلْیُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ؛حاضر باید این را به غائب و پدران هم به فرزندانشان، این را ابلاغ کنند.