چهره طبیعی یا ؟
دیالوگ معروف راجر ایلز، شخصیت واقعی فیلم « بمب خبری» هنوز توی ذهنم مانده؛ «دماغهای صاف کشیده باریک و ابروهای کادر شده و مژه های سر به فلک کشیده، آنقدرها هم برایم جذاب نیست.» مثال نقضش این روزها اما بسیار است. در اینستاگرام که پرسه می زنی، صورتک هایی را میبینی که انگار همه سری دوزی شده اند؛ قیافه هایی شبیه به هم و تکراری که مدام و ناشیانه از روی دست هم کپی میشوند و شهر رباتها را به یاد می آورند. صورتک های ملامینی و بتونه شده ابروهای تیغ کشیده و دنباله نقاشی شده، لبهای باد کرده و قلمبه شده، گونه های برجسته و دستکاری شده و دماغهای صاف و سر بالا و نگین دار ناخنهای مانیکور شده و لاک ،خورده، دندان های سفید و یک دست و اندامهای حجیم و برجسته، همه شان با هم مخلوط و حاصلشان شده تکثیر قیافه های عروسکی تصنعی و نچسب کارداشیانی که عجیب به دل نمی نشینند و صرفا حاصل خلاقیت و هوش تاجران زیبایی نظام سرمایه داری و کم سلیقگی و کم هوشی مخاطبان منفعل هستند که روز به روز اعتماد به نفسشان کمتر میشود.
قیافه هایی که در خیلی هایشان هیچ تناسبی وجود ندارند و #زیبایی و معصومیت میان مخلوط رنگ هایشان گم شده. این روزها زنان و دختران اینستاگرامی بعضا) چادری ها هم!
زیبایی را خلاصه کرده اند در فیلترهای اینستاگرامی که پوست را شفاف میکنند موهای بلند و اتو زده، پوست های کشیده و بوتاکس شده مژه های بلند و مصنوعی، تزریق ژل لب و و دماغهای عروسکی و لپهای و اندام مانکنی موضوع تنها به همین جا ختم نمی شود بلکه سر و دست شکستن برای «متفاوت بودن حتی به سیاسیون در بوتاکس و خیلی از سلبریتیها هم سرایت کرده. بله سرمایه داری با یال و کوپال رسانه ای و اینستاگرامی اش زن را چنان ساخته که به استثمار شدنش، به آینده خشک و پوچ و بی هدفی که نظام سکسوالیته بورژوا برایش ساخته نیندیشد و نپرسد چرا باید این میزان خرج خیلی از سلبریتیها هم سرایت کرده.
بله سرمایه داری با یال و کوپال رسانه ای و اینستاگرامی اش زن را چنان ساخته که به استثمار شدنش، به آینده خشک و پوچ و بی هدفی که نظام سکسوالیته بورژوا برایش ساخته نیندیشد و نپرسد چرا باید این میزان خرج آرایشگاه بکنم؟»، «معیار زیبایی چیست؟»، «از طرف که و برای چه کسی این همه برای زیبایی ام رنج میبرم؟» و شوربختانه اکثریت نوجوانان و دختران ایرانی که نظام تعلیم و تربیت برایشان هیچ کاری نکرده است هم دقیقا در این پازل استحاله میشوند و از آن طرف امثال برنامه #زن_روز می آیند و معیارهای زیبایی ساختگی رو در ذهن
مخاطب فرو میکنند.
✍️امین حسام
علت عصبانیت بعضی ها...
موتوا بغیضکم
اولین روز دبستان بازگرد!
اولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها شاد و خندان بازگرد
بازگرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه وخروس
روبه مکارو دزد چاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی با هوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز وسرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن میدرید
تا درون نیمکت جا میشدیم
ما پرازتصمیم کبری میشدیم
پاک کن هایی زپاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستان ما از آه بود
برگ دفترها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با با روی برگ
همکلاسیهای من یادم کنید
بازهم در کوچه فریادم کنید
همکلاسیهای درس و رنج و کار
بچههای جامههای وصلهدار
بچههای دکه سیگار سرد
کودکان کوچه اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش میشد باز کوچک میشدیم
لااقل یک روز کودک میشدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم یاد و هم نامت بخیر
یاد درس آب و بابایت بخیر
ای دبستانیترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن.
خیال خام
اگر خورشید را هم به خانه بیاوری، تا در اتاق دیگری هستی، گرم و روشن نخواهی شد.
اگر خانه را میزبان نسیم بهار کنی تا رغبتت به خزانی شدن است، فروردین را تجربه نخواهی
کرد.
اگر پا بر ساحل دریای طراوت بگذاری، اما چکمه های بی احساسی پاهایت را پوشانده باشند،
همچنان مرداب خواهی ماند حتی اگر غرق در خیال همه خوشیها باشی!
سید محمد سادات اخوی
روح ربّانی
؛✨﷽
خدا را نیروهایی است
مستقل و توانا
و فقط تحت امر خود اویند
﴿یَفعَلُونَ ما یُؤمَرُونَ﴾ اند.
مأموریت شان از سوی
خداوند تعیین می گردد.
جایگاهشان فراتر از عوالم هفتگانه است.
﴿اَقرَبُ المُقَرَّبین﴾ اند.
با آنکه بالا و والایند لکن برای
انجام مأموریت های الهی شان
به راحتی از همهٔ عوالم گذر می کنند
به همهٔ ادیان سر می زنند
و همهٔ قلمروها را زیر نظر دارند.
مهمانانی که بر ابراهیم﴿؏﴾ وارد
شدند، از این نیروهای خاص بودند.
کارشان، کارستان است. نیروهای
غالب اند. ﴿مُهَیمَنه﴾ به همین معناست.
هر جا بروند موفق اند، شکست
در مأموریت شان معنا ندارد.
حتی اگر قرار باشد شهری مثل
شهر لوط را زیر و رو کنند، و یا
سونامی های بزرگ به راه اندازند!
برایشان کاری پیش پا افتاده است.
هم تخریب شان، عالی است
و هم آباد کردنشان!
اسحاق﴿؏﴾ را همین ها
به سارهٔ سالخورده،
همسر ابراهیم﴿؏﴾ بشارت دادند.
توانمندند و بسیاری از ناممکن ها،
برایشان ممکن و شدنی است.
در خفا کار می کنند و اگر خود نخواهند
حتی پادشاهان اقالیم هفتگانه
نیز آنها را نخواهند شناخت.
همچنان که ابراهیم﴿؏﴾ نشناخت!
در پایان هر دوره، مأموریت هایشان،
بیشتر، سریع تر و شدید تر می شود!
﴿عالِیَها سافِلَها﴾ کار خودشان است.
خوب می دانند که چگونه
﴿خافِضَةٌ رافِعَةٌ﴾ ایجاد کنند
و هر جماعتی را به همان سو،
سوق دهند که لیاقتش را دارد!!
و شاید الآن در میان ما باشند!
و ما غافل!
که قرآن می فرماید:
﴿وَ ما کُنّا غائِبینَ﴾
ما غایب نبوده ایم!
؛ ✨؛ مرحوم ایت الله حسن زاده آملی
امام زمان است.
چنان که روزها و شبها در میان بازی خورشید و ماه اند… روزی خورشید وجودش… آرام آرام در پشت کوه روزگار پنهان شد.
امروز روزگار در انتظار برآمدن «ماهی است که شب عالم را غرق مهتاب خواهد کرد.
همان گونه که خورشید پیامبر (ص)، آرام آرام از چشم ها پنهان شد… دیدار ماه فرزند آخرینش نیرز به آرامی رخ خواهد داد.
او کنار ماست و قرنهاست که پرتوهای درخشانی اش زندگی ما را روشن کرده.
کاش به ادراک حضورش برسیم… که امام «زمان» است و امام «مکان» نیست.
#سید_محمد سادات اخوی
تربتی ها
بر استخوان بندی آدمیزاد، لایههایی از رگ، عضله
چیزهای دیگر پوشانده،
دستش را خوانده ام…
و به این وسیله عقیق قلب «تربتیها» و خار ذهن بیمار «علفیها» را پنهان کرده است.
خار زیر پای اسب خم میشود.
اما عقيق، «خُرد» میشود.
تربتیها پیشوایی بیکفن و اهل خار، فرماندهی سه شعبه دارند !
سادات اخوی
شاید به این یاد کوچک، اسم ما را هم در زمره زائران شب جمعهاش نوشتند.
صلی الله علیک یا اباعبدالله
بوی سبزه
روح پاکی رنگ سبزه بوی نم ناب
رمز جنگل بوی هیزم راز مرداب
موج دریا نقش ساحل بوی ماهی
رنگ کشتزار عطر نارنج بوی شالی.