رهگذر کوی دوست
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد / کز می جام شهادت همه مدهوشان اند / نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد/ تا نگویند که از یاد فراموشان اند.
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد / کز می جام شهادت همه مدهوشان اند / نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد/ تا نگویند که از یاد فراموشان اند.
بر استخوان بندی آدمیزاد، لایههایی از رگ، عضله
چیزهای دیگر پوشانده،
دستش را خوانده ام…
و به این وسیله عقیق قلب «تربتیها» و خار ذهن بیمار «علفیها» را پنهان کرده است.
خار زیر پای اسب خم میشود.
اما عقيق، «خُرد» میشود.
تربتیها پیشوایی بیکفن و اهل خار، فرماندهی سه شعبه دارند !
سادات اخوی
شاید به این یاد کوچک، اسم ما را هم در زمره زائران شب جمعهاش نوشتند.
صلی الله علیک یا اباعبدالله
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط رهگذر در 1404/06/27 ساعت 11:59:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |