رهگذر کوی دوست
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد / کز می جام شهادت همه مدهوشان اند / نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد/ تا نگویند که از یاد فراموشان اند.
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد / کز می جام شهادت همه مدهوشان اند / نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد/ تا نگویند که از یاد فراموشان اند.
پایان نامه ارشدم را هرچند طولانی شد، اما چندماهیست دفاع کردهام
در حیطهی درسم با یک موسسه پژوهشی همکاری میکنم…
برای دغدغههایم میجنگم…
ادمینی بلدم…
کتاب میخوانم…
مطلب مینویسم…
اما هر فرمی به من بدهند که نوشته باشد شغل:
کادر مقابل را با «مادر» پر میکنم…
راستش را بخواهی
من مصداق واقعیِ این جملهام:
اینهمه درس خوند که تهش کهنه بشوره!
من عاشق عوض کردن پوشک و گرفتن بادگلویم
من عاشق شستن تکههای کوچک لباسم
عاشق پهن کردنِ ۶۰-۷۰ تاش، وقتی یک دور ماشین، لباس شسته
من از دنبال بچه دویدن برای یک لقمه غذا
از هم زدن فرنیِ کمشیرین
از توروخدا امشب ماکارونی درست کن
لذت میبرم
خوشم میآید ببینم دور و برم شلوغ است
سر و صداها… بگیر و بکِشها…
کِیف میکنم وقتی بعد یکی دوساعت سینک ظرفشویی، پر شده
وقتِ سر خاراندن ندارم و کارها تلنبار شده…
چه کنم…
برایم شیرینتر است منتسب به اینها باشم، تا صاحب چند عنوان مقاله و کتاب!
تا پژوهشگر نمونهی سال!
تا دانشجوی دکترای فلان…
من مقاله مینویسم
پژوهش میکنم
یک بار هم رتبهی خوبی در آزمون دکترا آوردم (که نرفتم)
اما
لیاقتم بیش از این است که در همین حد بمانم
من به قلهای میاندیشم که در دامنهاش ایستادهام…
به صدها سال بعد…
وقتی اثری از پژوهشها نیست، کتابها کهنه شده، دانشگاهها تخریب شده…
اما از نسل من، صدها و هزاران نفر در عالم هستی نفس میکشند…
فکر میکنم به هر یک باری که میگویند «لاالهالاالله»
و فرشتهها میگویند باز هم از نسل تو برایت حسنه فرستادند ❤️
من در این مُلکِ فانی
دنبال باقیترین اتفاقم…
من مــــــادرم😍
و در مقابل این متن را هم بخوانید:نویسنده از یک افق راقی و پنجره ای وسیعتر به مسئله مادر شدن پرداخته، با یک نگاه توحیدی. مسئله، بندگی خداست.
اما همین قدر که با این قلم شیرین قند در دل مادر ها آب شد دل کسی که بنا به مصلحتی مادر نمیشود نیز سوخت.
وقتی والدین حتی علت اعدادی در به وجود آمدن فرزند هم نیستند این خودبینی ها که در این پیام هستند باز هم از نگاه توحیدی فاصله ای دارد.
بهتر این بود که بنا به.. إنک کادح إلی ربک کدحا… تلاش و تلاش در راه خدا اصل حرکت انسان باشد مخلصا خالصا لله، بدون دلبستن به فلان نتیجه… اینکه کسی درس بخواند بـچه داری کند یا حتی شرایط وفق مرادش نباشد و نشود درس خواند همه و همه اگر برای خدا، به امر ولی خدا، باشد حسن است وگرنه عیب است.
عیب است کسی اهم را فدای مهم کند. خواست خداوند از ما مشخص است… ما به امر ولی خدا، مامور به فرزندآوری شده ایم و هرکس یک گام در این مسیر بردارد مشول دعای شب رهبر است، فارغ از نتیجه ی این تلاش ها.
و للله میراث السماوات والارض… نسلی اگر از ما بماند از خداست نه ما… که ماعندکم ینفد و ما عندالله باق…
اینقدرها هم همه چیز ساده و خطی در این عالم رخ نمیدهد؛ بلکه شاء الهی میگرداند این گردونه را… یهب لمن یشاء اناثا و یهب لمن یشاء الذکور… و یجعل من یشاء عقیما… جای تبختر و فخر به بچه ی من، نسل من، نیست. درحالی که میدانیم همه ی یک نسل ممکن است هرجور انسانی از هر مرتبه ی ایمانی داشته باشد. حتی نسل حضرت ابراهیم علیه السلام…
کهنه شستن و رسیدگی به بچه غریزه ای است خدادادی اگر خالص برای خدا انجام شود نیک است وگرنه اینقدرها هم رمانتیک نیست…
زجر شنیدن زخم زبان از حوزوی ها و مسجدی ها و خانواده ها وقتی میگویند شما که طلبه اید چرا بچه ندارید؟؟؟
شاید ثوابش بیشتر باشد.. آنها که نمیدانند؛ ولی راحت قضاوت میکنند.
حاصلش برای طرف مقابل که در تلاش است ولی خدانخواسته، میشود یک ایمان قوی تر و توحیدی تر که از این بستر امتحان رشد میکند و بار آخرت می بندند… بدون عکسهای فانتری از خانواده ای 5نفره یا 10نفره بدون شستن کهنه بدون رسیدن به نتیجه.
وللله ملک السماوات والارض…
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط رهگذر در 1404/06/25 ساعت 12:09:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |