رهگذر کوی دوست
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد / کز می جام شهادت همه مدهوشان اند / نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد/ تا نگویند که از یاد فراموشان اند.
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد / کز می جام شهادت همه مدهوشان اند / نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد/ تا نگویند که از یاد فراموشان اند.
زیاد عجیب نیست…
آدمها عادت کرده اند به این که چیزی یا کسی را از رتبه ای به رتبه ای بالا ببرند. بازسازی و نوسازی کنند.
و بعد اسیر و بنده همانی شوند، که دست ساز خودشان است.
«شراب» را تولید میکنند و «مستش» میشوند.
«سلاح» می سازند و «کشته» اش می شوند.
انگار به اندازه ای که دنیا پیشتر میرود، آدمها بی اراده تر میشوند و بیشتر از پیش خردشان را خاموش میکنند.
#سید_محمد سادات اخوی
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط رهگذر در 1404/06/27 ساعت 06:54:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |