رهگذر کوی دوست
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد / کز می جام شهادت همه مدهوشان اند / نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد/ تا نگویند که از یاد فراموشان اند.
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد / کز می جام شهادت همه مدهوشان اند / نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد/ تا نگویند که از یاد فراموشان اند.
*سَفر* یعنی اینکه تو با دیدنِ یک درخت احساس کنی برای اولین بار است آن درخت را میبینی. وگرنه اینهمه خَلبان و راننده شب و روز از جایی میروند به جای دیگر. هیچ درختی براشان تازِگی ندارد. این که سفر نیست.
سفر یعنی دور شدن از یکنواختی. وسعتِ دید نسبت مستقیم دارد به بُعد مسافت؛ هرچه دورتر، وسعت دید بیشتر. و من این را پیش از سفر نمیدانستم…
سفر یعنی اینکه وقتی صبح از خواب بیدار شدی تعجب کنی، و از خودت بپرسی من اینجا چه میکنم؟!
👤#عباس_معروفی
🌱حیف چکمههای کودکیام را گم کردم. به یاد سه ماه پربارانی پاییز سالهای کودکی…این هوای بارانی، هوای پیادهروی در باران است.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط رهگذر در 1404/06/06 ساعت 06:20:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |