رهگذر کوی دوست
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد / کز می جام شهادت همه مدهوشان اند / نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد/ تا نگویند که از یاد فراموشان اند.
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد / کز می جام شهادت همه مدهوشان اند / نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد/ تا نگویند که از یاد فراموشان اند.
جمعه 04/03/16
برخورد قدرتمند با بزه و بزهکار؛ خشونت را کاهش میدهد!
۱- بعضیها امروز بخاطر قتل مرحومه #الهه_حسین_نژاد فریاد حقوق زنان سر میدهند و از نبودن امنیت برای زنان در جامعه شکایت دارند. این جریان شبهروشنفکری عموما در مواجهه با مجازات هم در برابر قصاص می ایستند و کمپین #نه_به_اعدام را برای قاتلها دست می گیرند؛ بخاطر بیاورید پرونده شهلا جاهد و یادداشتی که ترانه علیدوستی برای مقابله با قصاص او در روزنامه شرق نوشته بود و یا کمپینی که برای مقابله با قصاص قاتل غزاله راه افتاد و یا موج اجتماعی ای که علیه آمنه بهرامی درست کردند که از حق قصاص چشمهایش بگذرد! این مواجهه ها صادقانه و انسانی نیستند و اگر دیدید کسی هم فریاد زنان میزند و هم معترض قصاص و اعدام قاتل است بدانید خیر عمومی جامعه را نمی خواهد!
۲-همین چند هفته پیش بود که در فضای رسانهای خبر قتل دکتر زهرا میرزایی ؛ مشاور خانواده که از قضا محجبه و چادری بود در رسانهها پیچید! مواجهه با آن خبر را از سوی بخشی از کاربران فضای مجازی بخاطر دارید؟! کم نبود از توهین و تخریب و حتی تهمتهایی که به مقتول روا دانسته می شد! حالا همان اکانت ها را در مورد قتل مرحومه الهه حسیننژاد بنگرید که چگونه وامصیبتا سر میدهند؛ این مواجهه در مورد دو همجنس است که صرفا یکی همشکل و دیگری غیرهمشکلشان است؛ همین جریان چند هفته قبلتر که دولت لایحه حمایت از زنان دربرابر خشونت را پس گرفت ساکت بودند و هیچ حمایتی از ابزار قانونی حامی زنان نکردند؛ انگار انگیزههای سیاسیِ غیرانسانی و غیراخلاقی در بطن اینگونه مواجههها بیشتر وجود دارد!
۳-باید دانست که قصاص و اعدام قاتل بازدارندهترین مسیر برای کاهش چرخه خشونت است و اگر در دغدغه های امنیت اجتماعی صادقانه برخورد کنیم نباید در برابر اعدام و قصاص متجاوز و قاتل هم هیاهو ایجاد کنیم؛ چرا که این موثرترین مسیر ایجاد امنیت برای موقعیت اضطراری دفع شر قتل از جامعه است!
۴-اینکه در چند سال اخیر دزدی -خصوصا خفتگیری- زیاد شده است حتما ناظر به شرایط نامناسب اقتصادی است و درمان ریشهای آن بهبود معیشت کلی جامعه است اما اینکه دست به چاقو بردن راحتتر شده است ناظر به عدم برخورد بازدارنده و مجازات در خور جرم است و برخورد قدرتمند حتما می تواند ترس دست زدن به سلاح را بیشتر کند!
میکاییل دیانی
پنجشنبه 04/03/15
پنجشنبه 04/03/15
عرفه، فرصتیست تا به خدای مهربان بگویی:
«خدایا! تو را شناختم، نه از راه دلیل، که با همهٔ دل……»
خدایا ما ایستادهایم، شاید نه در صحرای عرفات، اما در صحرای دل خویش…
با چشمی نمناک و قلبی که به آسمان گره خورده.
امروز، روز عرفه است…
روزی برای پیدا شدن، در گمشدهترین لحظههای زندگی.
کانال جامع ༺ معارف_باقلم_معاصر༺
چهارشنبه 04/03/14
به آنها می گویند: با اطمینان خاطر و بدون هیچ گونه خوف و هراسی داخل شوید؛ اما این برای بهشت است نه زمین!
زمین جایی برای اطمینان خاطر ندارد. هر قدم را که بلند میکنی نمیدانی دوباره آن را به زمین میگذاری یا نه!
هر دمی که فرو می رود نمیدانی که دوباره بر می آید یا نه!
ما در این جهان همواره در مصاف با آخرین ها هستیم و به این آخرین بودنها آگاه نیستیم این ماجرای زمین است…
فاطمه سادات متولیان
چهارشنبه 04/03/14
استادی داشتم که به من آموخت که استاد دین (معارف اسلامی)، مهمترین رسالتش انسان سازی است. آمده است که حامل امر اهل بیت علیهم السلام باشد و احیای امر دین کند. آمده است که چراغِ قرآن بر دست، قلوب انسانها را روشن کند. آمده است تا قلب های مرده را احیا کند.
استاد می گفت اگر فقط میخواهی داده های ذهن مردم را زیاد کنی بی آنکه قلبشان را زنده کرده باشی و اینگونه باری بر دوششان بیافزایی، مسیر خوبی انتخاب نکرده ای، که استاد معارف، استاد ریاضی و فیزیک و شیمی نیست.
چه زیبا به من آموخت که اگر رسالت خود را به درستی شناختی و پای در مسیر انسان سازی و احیای قلوب انسانها گذاشتی، باید بدانی به چیزی بیش از دانش و فن بیان و هوش مصنوعی و مقاله و رتبه علمی و تسلط بر تکنولوژی های روز، محتاجی.
پیش از این همه ابزار، محتاج تهذیب نفس و ایمان هستی که حیّ می تواند حیات دهد و اگر روحت مرده باشد و جانت خفته و خود هنوز پای در مسیر حیات نگذاشته ای، نمیتوانی دستی بگیری و چراغی روشن کنی و دلی زنده کنی و عَلَم دین بر دست بگیری.
چه خوش گفت استاد که مهمترین ابزار تو در این مسیر، معرفتی است که باید بر جانت نشسته باشد نه فقط بر زبانت، آب طهوری است که باید هر لحظه جسم و جانت را با آن شستشو دهی. آن وقت است که عشقِ به حق و حکمت، از قلبت بر زبانت جاری می شود و آن کلام است که مرده زنده می کند و بر جانهای خسته و به راه نیامده می نشیند.
چه شیرین گفت از نفسی که بازیهای پر خطری دارد، از بازی با خانه و ماشین و عروسک های کودکی که همان ها برایش بزرگ می شوند و همان ها در دانشگاه ها، کسب رتبه و جایگاه و کتاب و مقاله و امتیاز می شوند، تو را به بازی می گیرند و فراموشت می شود که رسالت تو در این عالم، بیش از این بازیچه ها و سرگرمی های مدرن است. بپرهیز که درگیر رقابت های علمی ناسالم و غیر اخلاقی شوی که از این همه رشدی برای خودت نمی افزایی و چه بسا با هر رتبه ای، تنزلی خواهی یافت.
او با عشق بر جانم نشاند که اگر یقین نکردی که برای او می گویی و برای او مینویسی و با کلماتت نوری در این عالم می افروزی و ظلمتی می زدایی، حرفی نگو و کلمه ای ننویس !
چه خوش میگفت استاد که هر لحظه چراغی برافروز..
✍️دانشجوی دکتری دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران
#رسالت_استاد_معارف
#انسان_سازی
#نور_اندیشه
به کانال جامع ༺ معارف_باقلم_معاصر༺ بپیوندید
🆔@ANGOMANELMI_MODRRESI_MAAREF_UT
⚠️استفاده از مطالب کانال فقط با ذکر لینک
سه شنبه 04/03/13
🏞 اثر فساد…
✏️ وقتى تو فساد را در گوشهاى بهوجود آوردى، در دورترين گوشهها اثر مىگذارد و نسل تو مبتلا مىشود؛ چون دنيا، دنياى مترابط و قانونمند است. پس حسابِ نظامها و سنتهاى اوست. آنها را به شوخى نگيريم!…
✏️خود را از هيچ ذنبى دور نبينيد كه ما با ابن ملجمها فاصلهاى نداريم. اين حقيقتى است كه هر كدام فرعونى هستيم، ولى زمينههاى بروز نيروهاى باطنى ما هنوز شكل نگرفته است…
✏️ هر چند رحمت حق واسع است، ولى اغترار به آن نداشته باشيم؛ زيرا وصالش مقدماتى مىخواهد و مقدمات آن هم شوخى بردار نيست.بحث اين نيست كه نيّت تو خوب باشد، دلت پاك باشد، كه از اينها گذشته، اگر عمل هم خوب بود و احسان هم محقق شد، وصال رحمت، منوط به اخبات و انكسار و خشيت است…
✏️ مسأله اين نيست كه ما با رضا و تسليم و طاعت و نيّت و دلِ خوب و پاك همراه باشيم كه اين حرفها، حرف بچههاست. حرف خامهاست. حرف آنهايى است كه مىخواهند هر كارى بكنند و بعد با اولياء خدا هم همراه باشند و از كوثر حق بنوشند. اينها خيال خام است. راهى را كه انبياء با مرارت چشيدند، به من و تو مفت نمىدهند و الاّ به عزيزان خدا مىدادند!
📄 برشی از کتاب
📚 اخبات
#سیر_و_سلوک
یکشنبه 04/03/11
یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه.
جادهٔ زندگی، راهیست بیانتها که از تبار نخستین گریهها آغاز میشود و تا خاموشی واپسین نگاه امتداد دارد.
گاه بر تپههای سبز امید میپیچد، گاه در درههای تاریک هراس فرو میرود.
پیچ و خم دارد، فراز و نشیب، و هر پیچ، حکایت تازهایست از بودن، خواستن، افتادن، برخاستن.
جادهایست که نقشهای معنادار دارد، نه تکراری.
هر گام، اولین است و آخرین. مسافرانش بیشمارند، اما هیچکس همسفر همیشگی کسی نیست. گاه صدای خندهای در کنارت میپیچد و دلگرمت میکند، و گاه سکوتی سرد، چون مٍهی سنگین، راه را میپوشاند.
بر این جاده، نشانهها کم نیستند: دستی که یاری میدهد، نگاهی که میفهمد، یا سنگی که زیر پایت میلغزد و میآموزد.
آسمانش همیشه آبی نیست؛ روزی آفتاب، روزی باران، و روزی شاید طوفانی که مسیرت را از نو بنویسد.
اما راز این جاده در رفتن است؛ در ادامه دادن، در یافتن معنا میان قدمها، نه در رسیدن به مقصدی نامعلوم. چراکه جاده زندگی، بیش از آنکه راهی بیرونی باشد، سفریست درون آدمی… و هر کس، جاده خویش را بر خاک دل خویش میکوبد.
برو، حتی اگر پاهایت خستهاند، حتی اگر افق دور است. که گاه، زیبایی در همان گرد راهیست که بر شانهات نشسته، و نه در آنچه در پایان میخواهی بیابی.
دکتر امیرمهرداد خسروی
شنبه 04/03/10
چرا چروک نشدی؟
یعنی اینقدر گردن کلفت هستی ای انسان؟
ما غرک بربک الکریم؟
چطور غم به دل دیگران میکنی، چطور غم دیگران رو میبینی، ولی حالت عوض نمیشه؟