رهگذر کوی دوست
و هو المحبوب....
و هو المحبوب....
سلام اسفندجان! اسفند عزیز، چقدر من تو رو دوست داشتم(البته هنوزم دوستت دارم)… یاد شور و شوقی که تو برامون میآوردی، بخیر.. چقدر بازارها شلوغ پلوغ می شد، صدای دستفروشها، اشتیاق مردم برای خرید، خونه تکونی هامون… هر چند در هر جای کشور عزیزمون، اسفند ماه زیبایی خودش رو داره؛ ولی می خوام یکم از اسفند ماه گیلان بگم…. اسفند گیلان، پر از بوی بهاره … از بازارچه محلی که با نزدیک شدن به شب چهارشنبهسوری پر میشد از فروشنده هایی که هر کدوم یه چیزی می فروختند :ماهی سفید، سبزی محلی،سوروسات سفره هفت سین، گل های بنفشه چیده شده،شاخه های درخت همیشه جوان، انواع لباس و پوشاک و …. طبیعتش هم که صفای خودش رو داره، از شکوفه های درخت ها و گل های بنفشه و پامچال تا چمن های تازه سبز شده که با زبان گویاشون اومدن بهار رو خبر میدن… شکوفه های درخت آلوچه رو که می بینی، فکر میکنی چقدر این درختها بی تاب رسیدن بهارجان هستند..بنفشه ها رو که نگو، همچین آروم آروم از لابلای بوتههای خشک تمشک بهت چشمک میزنند که آره بهار زیبا داره میاد، حالا اگه هوا آفتابی باشه که دیگه دلبری می کنند با اون عطر دل انگیزشون… از خونه تکونی که بگذریم، میرسیم به شب چهارشنبه سوری… این شب بین اهالی غرب گیلان، آداب و رسوم خاصی داره…. از شام ویژه که شامل ماهی شکم پر،برنج خوش عطر و ترشی تره(بیشتر از سبزی های محلی برای پختش استفاده میشه)است تا چیدن خنچه شب چهارشنبه… برای تزیین این خنچه بعد از ظهر سه شنبه باید بری دنبال چیدن بنفشه، بعد نزدیک های غروب، با مقداری آجیل، سبزه، تخممرغرنگی، شیرینی، قران، ایینه و شمع روشن خنچه اماده میشه… دم غروب، شمع های خنچه رو روشن می کنند و بعد میرن دنبال روشن کردن آتیش چهارشنبه سوری….(البته این یه رسم قدیمیه) بعد از اون نوبت شام خوشمزه مادره و اینکه خانواده دور هم جمع بشن… ???????☘️????????☘️??? اما امسال رو نمیدونم اسفندجان چطوریه؟ایا باز هم می خواد برامون خاطرات قشنگ بسازه؟ امید به خدا… انشاالله که به مدد نفس قدسی امام زمان، خداوند مهربان بلا و بیماری رو از کشورمان و همه مومنین دور کنه، ناسپاسی های ما رو ببخشه و توفیق شکرگزاری به درگاهش رو به ما عنایت کنه و همه خانواده ها رو شب عید، خوشحال کنه. (از دیگر رسوم این شب اینه که پدرها برای دخترهایی که ازدواج کردند، هدیه می برند و اینکه مردم سر خاک عزیزانشون میرن و براشون فاتحهای می فرستن…)
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط رهگذر کوی دوست در 1398/12/11 ساعت 09:26:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |