رهگذر کوی دوست
و هو المحبوب....
و هو المحبوب....
پوو ، یا همان «پاندای کونگفوکار»، یک پاندای تپل بانمک و تا حدی خنگ و دستوپا چلفتیست که در پیشبینی استاد اوگوِی (لاکپشت) آمده که «جنگجوی اژدها» میشود.
او قرار است نامهای را بخواند و در صورتی که بتواند سر از سِرّ نامه درآورد «جنگجوی اژدها» میشود.
اما نامه چیست؟
صفحهای صاف، طلایی و براق است که هرکس خودش را در آن میبیند.
پو ابتدا گیج میشود؛ اما بعد از دقایقی راز نامه را میفهمد.
او باید خودش باشد، خود خودش؛ با همهی چاقی، خنگی، بیعرضگی و بانمکیاش. این «خود بودن» است که از او جنگجوی اژدها میسازد.
او میفهمد «هیچ رازی در کار نیست، جز خودت» خودِ خودت.
_در قسمت دوم این انیمیشن، او یاد میگیرد که واقعنگر باشد؛ رنجها و غمها و سختیهای گذشتهی دردناک خود را ببیند، با آنها روبرو شود، آنها را کاملاً بپذیرد، و سپس از آنها رها گردد و با آرامش درونی که یافته است آیندهاش را خودش بسازد.
_پاندا در قسمت سوم میآموزد که استاد حقیقی کیست: «استاد حقیقی کسی است که افراد را به خودشان تبدیل کند، و نه بدلی از خودش!».
جملهی محوری استادش این است:
«قدرت واقعی این است که شما تا آنجا که میتوانید خودتان باشید».
تحلیل:
در یک پژوهش
سه دورهی زمانی تمدن یونان باستان، یعنی دوره رشد، دوره اوج شکوفایی، و دوره زوال و انحطاط این تمدن بررسی شد.
نتایج نشان داد که بین سطح انگیزه پیشرفت موجود در افراد آن جوامع، با میزان پیشرفت و انحطاط آنها رابطه داشته است.
دیوید_مکللند، پژوهشگر توسعه، در یک طرح پژوهشی اقدام به گردآوری شواهدی از کشورها و فرهنگهای مختلف کرد.
او به بررسی محتوای داستانها، کارتنها، فیلمها و آموزشهای مدارس به کودکان در کشورهای مختلف توسعهیافته و عقبمانده پرداخت و تفاوت فاحشی میان آنها دید.
او به این نتیجه رسید که الگوی پیشرفت در یک جامعه با الگویی که در داستانها و آموزشها به کودکان القا میشود، رابطهی مستقیم دارد.
از نظر او یکی از راههای فهم میزان انگیزهی پیشرفت در میان افراد یک جامعه ارزیابی آثار فرهنگی (مانند محصولات ادبی، داستانها، فیلمها، ضربالمثلها، باورها و …) است.
زندگی ما مخلوطی است از داستانهای بسیاری که شخصیت ما را شکل دادهاند.
گرچه ما روزگاری تنها شنوندهی این داستانها بودهایم، اما اینک بازیگر مخلوطی از آنها هستیم که در مغز ما پردازش شده است.
ما در خانواده، مدرسه و تلوزیون با چه داستانهایی بزرگ شدهایم؟
آیا با داستانهایی که امید و تلاش و خوشبینی و اعتماد و فتح قلههای بلند را در ما تزریق میکنند؛ یا آتآشغالهایی که فقط داستان غم و اندوه و گرگ بودن مردم، و بیفایده بودن تلاش و اسیر سرنوشت محتوم و جبر زمانه بودن، و یا انحصار راه ترقی را در دریدن حقوق دیگران بیان مینمایند؟
برای کودکانتان زیاد داستان بگویید. هیچچیز مانند داستان شخصیت آنها را نمیسازد.
اما نگذارید هر آتآشغالی وارد ذهنشان شود. برایشان داستانهایی بگویید که روح امید و کنجکاوی و پرسشگری و خردمندی و اراده و تلاش و خودباوری و عزت و شرافت و شجاعت و مهربانی و انسانیت و اخلاقمداری را در آنها زنده میکند.
دکتر محسن زندی_روانشناس
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط رهگذر کوی دوست در 1400/08/14 ساعت 11:41:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |