رهگذر کوی دوست
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد / کز می جام شهادت همه مدهوشان اند / نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد/ تا نگویند که از یاد فراموشان اند.
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد / کز می جام شهادت همه مدهوشان اند / نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد/ تا نگویند که از یاد فراموشان اند.
چهارشنبه 04/06/26
استاد مسلم گریوانی این مطلب را در کانال خود منتشر کردند. جای تامل بسیلری دارد.
☘
محمدجواد اکبرین نامی، قبلاً روحانی بود و خوشصدا، یک #مناجات_شعبانیه خونده خیلی زیباست… چقد من و دوستان قدیم مدرسه سلیمانیه با صدا و سوز او اشک ریختیم…
✅یکی میگفت:
«ایشان هنگام خواندن مناجات چنان صدای سوزناکی در مدرسه معصومیه داشت که هر دلمرده ای را تکون میداد!
ولی ایشون الان کجاست؟! رفته ضد انقلاب شده و علیه دین اصیل، انقلاب، نظام و امام و رهبری سمپاشی میکنه!!
و جدیدا در ۵۰ سالگی، با مجری معلومالحال یک شبکه ضدانقلاب ازدواج کرده است!
☘
راز ریزش آدمها لزوما اعتقادی و دینی نیست
بلکه هرگز امیال و کششها و جاذبهها و خواهشهای خاکی پنهان در درون انسان رو دست کم نگیرید!
┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈
@moslem_garivani
عکس را بارگذاری نمیکنم. داخل گوگل هست. خدا عاقبت همه را ختم به خیر بکند.
چهارشنبه 04/06/26
سه شنبه 04/06/25
پایان نامه ارشدم را هرچند طولانی شد، اما چندماهیست دفاع کردهام
در حیطهی درسم با یک موسسه پژوهشی همکاری میکنم…
برای دغدغههایم میجنگم…
ادمینی بلدم…
کتاب میخوانم…
مطلب مینویسم…
اما هر فرمی به من بدهند که نوشته باشد شغل:
کادر مقابل را با «مادر» پر میکنم…
راستش را بخواهی
من مصداق واقعیِ این جملهام:
اینهمه درس خوند که تهش کهنه بشوره!
من عاشق عوض کردن پوشک و گرفتن بادگلویم
من عاشق شستن تکههای کوچک لباسم
عاشق پهن کردنِ ۶۰-۷۰ تاش، وقتی یک دور ماشین، لباس شسته
من از دنبال بچه دویدن برای یک لقمه غذا
از هم زدن فرنیِ کمشیرین
از توروخدا امشب ماکارونی درست کن
لذت میبرم
خوشم میآید ببینم دور و برم شلوغ است
سر و صداها… بگیر و بکِشها…
کِیف میکنم وقتی بعد یکی دوساعت سینک ظرفشویی، پر شده
وقتِ سر خاراندن ندارم و کارها تلنبار شده…
چه کنم…
برایم شیرینتر است منتسب به اینها باشم، تا صاحب چند عنوان مقاله و کتاب!
تا پژوهشگر نمونهی سال!
تا دانشجوی دکترای فلان…
من مقاله مینویسم
پژوهش میکنم
یک بار هم رتبهی خوبی در آزمون دکترا آوردم (که نرفتم)
اما
لیاقتم بیش از این است که در همین حد بمانم
من به قلهای میاندیشم که در دامنهاش ایستادهام…
به صدها سال بعد…
وقتی اثری از پژوهشها نیست، کتابها کهنه شده، دانشگاهها تخریب شده…
اما از نسل من، صدها و هزاران نفر در عالم هستی نفس میکشند…
فکر میکنم به هر یک باری که میگویند «لاالهالاالله»
و فرشتهها میگویند باز هم از نسل تو برایت حسنه فرستادند ❤️
من در این مُلکِ فانی
دنبال باقیترین اتفاقم…
من مــــــادرم😍
و در مقابل این متن را هم بخوانید:نویسنده از یک افق راقی و پنجره ای وسیعتر به مسئله مادر شدن پرداخته، با یک نگاه توحیدی. مسئله، بندگی خداست.
اما همین قدر که با این قلم شیرین قند در دل مادر ها آب شد دل کسی که بنا به مصلحتی مادر نمیشود نیز سوخت.
وقتی والدین حتی علت اعدادی در به وجود آمدن فرزند هم نیستند این خودبینی ها که در این پیام هستند باز هم از نگاه توحیدی فاصله ای دارد.
بهتر این بود که بنا به.. إنک کادح إلی ربک کدحا… تلاش و تلاش در راه خدا اصل حرکت انسان باشد مخلصا خالصا لله، بدون دلبستن به فلان نتیجه… اینکه کسی درس بخواند بـچه داری کند یا حتی شرایط وفق مرادش نباشد و نشود درس خواند همه و همه اگر برای خدا، به امر ولی خدا، باشد حسن است وگرنه عیب است.
عیب است کسی اهم را فدای مهم کند. خواست خداوند از ما مشخص است… ما به امر ولی خدا، مامور به فرزندآوری شده ایم و هرکس یک گام در این مسیر بردارد مشول دعای شب رهبر است، فارغ از نتیجه ی این تلاش ها.
و للله میراث السماوات والارض… نسلی اگر از ما بماند از خداست نه ما… که ماعندکم ینفد و ما عندالله باق…
اینقدرها هم همه چیز ساده و خطی در این عالم رخ نمیدهد؛ بلکه شاء الهی میگرداند این گردونه را… یهب لمن یشاء اناثا و یهب لمن یشاء الذکور… و یجعل من یشاء عقیما… جای تبختر و فخر به بچه ی من، نسل من، نیست. درحالی که میدانیم همه ی یک نسل ممکن است هرجور انسانی از هر مرتبه ی ایمانی داشته باشد. حتی نسل حضرت ابراهیم علیه السلام…
کهنه شستن و رسیدگی به بچه غریزه ای است خدادادی اگر خالص برای خدا انجام شود نیک است وگرنه اینقدرها هم رمانتیک نیست…
زجر شنیدن زخم زبان از حوزوی ها و مسجدی ها و خانواده ها وقتی میگویند شما که طلبه اید چرا بچه ندارید؟؟؟
شاید ثوابش بیشتر باشد.. آنها که نمیدانند؛ ولی راحت قضاوت میکنند.
حاصلش برای طرف مقابل که در تلاش است ولی خدانخواسته، میشود یک ایمان قوی تر و توحیدی تر که از این بستر امتحان رشد میکند و بار آخرت می بندند… بدون عکسهای فانتری از خانواده ای 5نفره یا 10نفره بدون شستن کهنه بدون رسیدن به نتیجه.
وللله ملک السماوات والارض…
سه شنبه 04/06/25
منظورم از تغییرات کوچک این است در کنار چیزهایی که باعث شده اند تو، توی کنونی بشوی برای کنار آمدن با اتفاقات و وقایع مثبت یا منفی ای که زندگی برایت ایجاد میکند، کیفی پر از ابزارهای جایگزین داری.
اینکه تو در زندگی کدام ابزار را چند وقت یکبار در برخورد با وضعیتهای دشوار زندگی به کار میبری در زمینه میزان رضایت تو از زندگی تعیین کننده خواهد بود؛ برای مثال اگر پشهای روی شیشه نشسته باشد تو برای رها شدن از شر آن از چکش استفاده کنی.
بله درست است که از پشه اثری نمی ماند؛ اما دیگر شیشه ای هم وجود نخواهد داشت. این تغییرات کوچک در واقع به معنی تغییر این ابزارها یا دفعات استفاده تو از آنها است. چیزی را که هم اکنون از ذهنت گذشت .شنیدم می گویی گفتنش آسان است. بله همین طور است که میگویی گفتنش آسان است اما بالاخره باید کسی این حرف را بزند نه؟ پاسخی را که به مراجعانی که به من گویند میخواهند به کلی تغییر کنند میدهم اکنون با تو هم به اشتراک می گذارم.
نمیتوانی به کلی تغییر کنی اما اگر بتوانی در نقاط بحرانی تغییری برابر با یک درصد ایجاد کنی نتایجی باورنکردنی به دست می آوری.
بیهان بوداک؛ کتاب جایی که شکست خورده ای،به دنبال شادی نباش.
دوشنبه 04/06/24
اگه خدا بهت داد،
دیوارت رو بلندتر نکن،
سفرهات رو بزرگتر کن.
خدا میرسونه واسهی اونی که میخواد
سفرهاش بزرگتر باشه.
البته این کار دل بزرگی میخواد
که همه ندارن…
نه فقط از جنبه مادی قضیه،
نه!
اونا که سفرهی علم و دانششون،کوچیکه!
اونا بیشتر شامل این تلنگر میشن.
یکشنبه 04/06/23
و بالوالدین احسانا…
🧔🧕پدر و مادر قاب آغاز ریشههای آدم اند.
اگر اصیل باشند، بخش مهمی از آداب، رسمها و محدوده های ناشناخته را به آدمی یاد میدهند، اسم من و تو را در گروه «پیشروان» مینویسند و با جانت کاری میکنند که تا زنده ای، «پیوسته» عاشق باشی…
پیوسته در مسیری مستقیم و درست بروی و اگر به بیراهه ای بروی زود برگردی.
پدر و مادر اصیل، کوزه گران هنرمند گِل فرزنداناند و از آنان اشیائی ماندگار میسازند.
✍️سادات اخوی
هر خوبی در وجودم هست که شایسته تحسینه، از شماست…بابا و مامان گلم…
یکشنبه 04/06/23
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
به هر دیگی که میجوشد میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که میجوشد درون چیزی دگر دارد
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد