رهگذر کوی دوست
هنوزم غم چشمهای منی!
هنوزم غم چشمهای منی!
جمعه 01/11/28
چه زمانهایی گذشت بر انسانها،
زمانهایی طولانی و تاریک،
در دل التهابها
در عمق جهالتها
در وسعت بیرحمیها
در کشاکش جنگها و خونریزیها
در طول قرنها و سالها
فترتی طولانی از ظهور آخرین پیامبر الهی،
تا چرخ زمان
در نقطهای نورانی متوقف شد…
درخششی عظیم، آغاز شد
و شبهای تاریک بشر، به نوری سبز، منور شد
و راه گمشده هدایت و معرفت، اشکار شد
و آفتاب جمال اسلام، در افق محمدی پدیدار گردید،
آری اینک زمان فرود آمدن فرشتگان و ملکوتیان است
در صفوفی از صف زدگان لاهوتی
در دستهایشان طبقهایی از نور، که رهاورد آن، آیات روشن الهیاند…
چه بزمی برپاست در جبل فاران، کوه نور و غار حراء
اری ای انسان، تسبیح بگوی پروردگارت را و به سجده بیفت در برابر او، به شکرانهء شروع فصلی نو در تاریخ بشریت…
امشب شب مبعث رسول مهربانیهاست، شبی که در طلوعش، خورشید اسلام سرخواهد زد و سربازان تاریکی جنود ابلیس، فریاد ناامیدی سرخواهند داد…
بخوان به نام پروردگارت، بخوان…
تا نخوانی، ندانی. بخوان تا بدانی…
إقرأ باسم ربک الذی خلق…
پنجشنبه 01/11/27
🚩 خلاصه مطلب| شب و روز مبعث ؛ قله ماه رجب و از شبهای قدر
▫️شب ۲۷ رجب از لیالی قدر است.
▫️نکته بسیار جالب و عجیب درباره شب و روز مبعث حضرت رسول اکرم(ص)، آنست که این شب و روز تعلق ویژه به امیرالمومنین علی(ع) دارد.
▫️عجیبتر آنکه اهل معنا مانند مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی در المراقبات و جناب سید در اقبال الاعمال و شیخ عباس در مفاتیح میفرمایند که توصیه شده در این شب به حرم حضرت امیر(ع) مشرف شوید و شفای بیماران خود را از مولا بگیرید.
▫️شب مبعث؛ شب تجلی اعظم!
با تأمل در ادعیه وارده در شب مبعث، میتوان به گوشهای از عظمت این شب پی برد.
▫️ جناب شیخ عباس قمی در مفاتیح ذیل اعمال این شب این دعا را آورده که:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالتَّجَلِّي الْأَعْظَمِ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ وَ الْمُرْسَلِ الْمُكَرَّمِ…»
ملاحظه میکنید که صحبت از «تجلی اعظم» است؛ که خدایا من تو را به تجلی اعظم این شب قسم میدهم. اما این معنا صرفا اشارهوار و در هالهای از ابهام در دعا ذکر شده.
▫️برای فهم معنای تجلی اعظم به فراز دیگری از دعا مراجعه میکنیم که میفرماید:
«اللَّهُمَّ وَ هَذَا رَجَبٌ الْمُكَرَّمُ الَّذِي أَكْرَمْتَنَا بِهِ أَوَّلُ أَشْهُرِ الْحُرُمِ أَكْرَمْتَنَا بِهِ مِنْ بَيْنِ الْأُمَمِ فَلَكَ الْحَمْدُ يَا ذَا الْجُودِ وَ الْكَرَمِ فَأَسْأَلُكَ بِهِ وَ بِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَجَلِّ الْأَكْرَمِ…»
▫️ گفتیم که رجب ماه حضرت امیر(ع) از یک سو و ماه خداوند از سوی دیگر است. هم در براهین عقلی اثبات شده و هم در روایات اهل بیت(ع) آمده که جلوه انسیِ حقیقت توحید، کلمه ولایت است و کسی که میخواهد به توحید وارد شود، باید مراتب ولایت را طی کند.
▫️به تعبیر مرحوم استاد سعادتپرور(ره)، اینکه لفظ «اعظم» در دعا سه بار تکرار شده، تبیین معنای تجلی اعظم است و این شب، عرصه تجلی تام و تما پروردگار است.
▫️آن تجلی که باید در شب قدر برای ما اتفاق بیفتد، در این شب برای رسول اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) و اولیای الهی اتفاق افتاد که همانا ظهور اسم اعظم است.
▫️ کسی جز صاحب ولایت، لیاقت درک آن اسم را به طور تام ندارد؛ چرا که در فراز بعد میفرماید: «الَّذِي خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فِي ظِلِّكَ فَلا يَخْرُجُ مِنْكَ إِلَى غَيْرِكَ…» یعنی جایگاه اسم اعظم در ظل عرش است و مراتب مادون تحمل پذیرش آن را ندارد.
▫️ اگر ما تحمل و ظرفیت درک این اسم اعظم را نداریم، بیایید لااقل به گونهای عمل کنیم که همچون آن پیرزن خود را در صف خریداران یوسف(ع) جا بزنیم…
🔻توصیههای عملی برای شب و روز مبعث:
1️⃣ اگر میتوانید روز مبعث را روزه بگیرید. در روایات است که روزه آن معادل هفتاد سال است و مبعث یکی از ۴ روز ممتاز سال برای روزه است.
2️⃣ شب مبعث را بسیار غنیمت بشمارید که این شب، مقدمه شب قدر بعدی یعنی شب نیمه شعبان است. برای درک آن شب، باید از شب مبعث شروع کرد.
3️⃣ این شب، هنگام تضرع به درگاه اهل بیت(ع) است و چه بهتر که با تحفهای به پیشگاه ائمه(ع) برسیم. لذا بنده توصیه میکنم که با هدیهای از جانب حضرت صدیقه طاهره(س) به محضر حضرت امیرالمومنین(ع) توسل کنیم:
به این صورت که ۴ رکعت نماز حضرت امیرالمومنین(ع) را که ایشان علاقه خاصی به این نماز دارند به نیابت از حضرت صدیقه طاهره به جای ۴ رکعت از نماز شبمان بخوانیم و به جناب حضرت امیر(ع) و یا حضرت رسول(ص) و یا هر دوی این بزرگواران هدیه کنیم و عرضه بداریم که اگر من قابلیت و ظرف این هدیه را دارم، شما به بنده عنایتی بفرمایید.
اين نماز چهار ركعت است: در هر ركعت يك بار سوره «حمد» و پنجاه بار «قل هو اللّه احد» و بعد از نماز تسبیحات خاص ایشان را که در مفاتیح است ذکر کنید.
4️⃣ این شب، شب شفای از بیماریهاست و مرحوم شیخ عباس در مفاتیج روایات عجیبی از عنایات امیرالمؤمنین(ع) ذکر نموده. لذا تعجب نکنید اگر حضرت در این شب عنایت ویژهای نیز بر ما بکنند.
بیایید ما هم به سنت حضرات ائمه(ع) گله عاشقانه به درگاه حضرت امیر(ع) داشته باشیم که شما در این شب، بیماران بسیاری را شفا میدهید، پس عنایت بفرمایید و قلب بیمار ما را نیز شفا دهید.
5️⃣ در این شبها دعا برای یکدیگر را فراموش نکنید که دعا در حق دیگران، ابتداءً در حق خود داعی اجابت میگردد و در سیره حضرت صدیقه طاهره(ع) است که از شب تا صبح فقط برای دیگران دعا میفرمودند.
☑️ كانال جلوه نور علوی
@jelvehnooralavi
پنجشنبه 01/11/27
کلام و افکار ما بذرهایی هستند که
در مزرعه زندگی مان می کاریم
و این بذرها به میوه ای تبدیل می شوند
که روح ما از آن تغذیه می کند .
واضح است که هر بذری به همان
میوه ای تبدیل می شود که
در باطنش نهفته است.
بنابراین هر سخن و افکار منفی که
بر زبان و ذهنمان جاری می شوند
بذرهایی هستند که در نهایت
در زندگیمان به میوه های منفی
و ناخوش آیند مبدل میشوند.
پس برای آنکه به میوه های دلخواه
در زندگیمان دست یابیم
باید مواظب بذرهایی که می کاریم باشیم.
چهارشنبه 01/11/26
علی بن یقطین، این بزرگوار از اصحاب حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام بود و به دستور حضرت هم در دستگاه سلاطین و خلفای بنی عباس رفت و وزیر هارون الرشید شد. یک بار یکی از دوستان امیر المؤمنین به نام صفوان جمّال به در منزل او آمد. با او کاری داشت؛ اما او را راه نداد. بعد از مدتي علي بن يقطين رفت مکه و بعد به مدینه آمد. حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام او را راه ندادند. چند روز ماند؛ اما او را راه ندادند. خیلی ناراحت شد و با خود گفت: «عجب! من به دستور حضرت رفتم در دستگاه خلفا. حالا حضرت چطور من را راه نمی دهند؟ من چه گناهی کردهام. تا اينكه حضرت را بیرون از منزل دید. حضرت فرمودند: «یکی از دوستان ما با تو کاری داشت و آمد در خانه ات؛ اما راهش ندادی؛ خدا هم تو را راه نمی دهد.» مضمون روایت را عرض می کنم. عرض کرد: «یابن رسول الله! چه بکنم؟ الآن این همه راه آمده ام و می خواهم به مکه برگردم.» فرمود رضایت او را فراهم کن. حضرت فرمودند: «برو در بقیع. مرکبي آنجا آمده است، سوار شو برو؛ درِ خانه اش تو را پیاده می کند. رضایت او را فراهم کن و برگرد.» رفت و سوار شتر شد و با طی الأرض به کوفه رفت. به در منزل آن بنده خدا رفت، در حالي كه نصف شب شده بود. در منزل را کوبید. خود صفوان آمد و دید که علی بن یقطین است. گفت: «شما کجا قربان؟ بفرمایید داخل». گفت: «نمي توانم، من کارم گیر پیدا کرده است».
پرسيد: «چه گیری پیدا کرده است».
گفت: «به رضایت تو. يک بار به در منزل ما آمدي؛ ولي من گرفتار بودم و تو را راه ندادم. از من ناراضی هستی. الآن حلالم کن. من می خواهم بروم».
صفوان گفت: «حلال است. من از شما هيچ دلگیریاي ندارم».
علي بن يقطين گفت: «این فایده ندارد. من می خوابم روی زمین و صورتم را روی زمین می گذارم؛ پایت را روی صورت من می گذاری ، تا من یقین کنم که تو از من راضی هستی.» علي بن يقطين وزیر است آقا! توهين به او شوخی که نیست.
صفوان نپذيرفت؛ ولي علي بن يقطين با اصرار و خواهش از او درخواست کرد.
جمال مجبور به قبول شد. علی بن یقطین خوابید و صورت خود را روی خاکها گذاشت و صفوان هم پایش را روی صورت او گذاشت. بعد، علي بن يقطين بلند شد و با همان مرکب رفت. وقتی به امام رسید، حضرت فرمودند: «آفرين! خوب تواضعی به جا آوردی. خدا از تو راضی شد».( بحارالأنوار، ج 48 ، ص 85.)
ببينيد با اين تواضع، از اوچه چیزی کم شد؟ جز عظمت، چیز دیگری نیست. خودت را کوچک ببین، تا بزرگ باشی.
مرحوم ایت الله ناصری