رهگذر کوی دوست
خداوند، در قلوب پاک، ذهنهای روشن و عملهای صالح ظاهر میشود.
خداوند، در قلوب پاک، ذهنهای روشن و عملهای صالح ظاهر میشود.
چهارشنبه 01/11/26
علی بن یقطین، این بزرگوار از اصحاب حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام بود و به دستور حضرت هم در دستگاه سلاطین و خلفای بنی عباس رفت و وزیر هارون الرشید شد. یک بار یکی از دوستان امیر المؤمنین به نام صفوان جمّال به در منزل او آمد. با او کاری داشت؛ اما او را راه نداد. بعد از مدتي علي بن يقطين رفت مکه و بعد به مدینه آمد. حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام او را راه ندادند. چند روز ماند؛ اما او را راه ندادند. خیلی ناراحت شد و با خود گفت: «عجب! من به دستور حضرت رفتم در دستگاه خلفا. حالا حضرت چطور من را راه نمی دهند؟ من چه گناهی کردهام. تا اينكه حضرت را بیرون از منزل دید. حضرت فرمودند: «یکی از دوستان ما با تو کاری داشت و آمد در خانه ات؛ اما راهش ندادی؛ خدا هم تو را راه نمی دهد.» مضمون روایت را عرض می کنم. عرض کرد: «یابن رسول الله! چه بکنم؟ الآن این همه راه آمده ام و می خواهم به مکه برگردم.» فرمود رضایت او را فراهم کن. حضرت فرمودند: «برو در بقیع. مرکبي آنجا آمده است، سوار شو برو؛ درِ خانه اش تو را پیاده می کند. رضایت او را فراهم کن و برگرد.» رفت و سوار شتر شد و با طی الأرض به کوفه رفت. به در منزل آن بنده خدا رفت، در حالي كه نصف شب شده بود. در منزل را کوبید. خود صفوان آمد و دید که علی بن یقطین است. گفت: «شما کجا قربان؟ بفرمایید داخل». گفت: «نمي توانم، من کارم گیر پیدا کرده است».
پرسيد: «چه گیری پیدا کرده است».
گفت: «به رضایت تو. يک بار به در منزل ما آمدي؛ ولي من گرفتار بودم و تو را راه ندادم. از من ناراضی هستی. الآن حلالم کن. من می خواهم بروم».
صفوان گفت: «حلال است. من از شما هيچ دلگیریاي ندارم».
علي بن يقطين گفت: «این فایده ندارد. من می خوابم روی زمین و صورتم را روی زمین می گذارم؛ پایت را روی صورت من می گذاری ، تا من یقین کنم که تو از من راضی هستی.» علي بن يقطين وزیر است آقا! توهين به او شوخی که نیست.
صفوان نپذيرفت؛ ولي علي بن يقطين با اصرار و خواهش از او درخواست کرد.
جمال مجبور به قبول شد. علی بن یقطین خوابید و صورت خود را روی خاکها گذاشت و صفوان هم پایش را روی صورت او گذاشت. بعد، علي بن يقطين بلند شد و با همان مرکب رفت. وقتی به امام رسید، حضرت فرمودند: «آفرين! خوب تواضعی به جا آوردی. خدا از تو راضی شد».( بحارالأنوار، ج 48 ، ص 85.)
ببينيد با اين تواضع، از اوچه چیزی کم شد؟ جز عظمت، چیز دیگری نیست. خودت را کوچک ببین، تا بزرگ باشی.
مرحوم ایت الله ناصری
چهارشنبه 01/11/26
سه شنبه 01/11/25
اگر روزی دلم گرفت یادم باشد:که خدا با من است…
که فرشته ها برایم دعا می کنند…
که ستاره ها شب را برایم روشن خواهند کرد…
یادم باشد:که قاصدکی در راه است…
که بهار نزدیک است…
که فردا منتظرم می ماند…
که من راه رفتن میدانم و دویدن و جاد ه ها قدم هایم را شماره خواهند کرد.
اگر روزی دلم گرفت یادم باشد:که خدای من این جاست.
همین نزدیکی ها…
و من تنها نیستم.
دوشنبه 01/11/24
✍ آیت الله حائری شیرازی
🔸دعا، تأثیر دارد🔸
در روایات آمده: «اسئلک … قضاءک المبرم الذی تحجبه بایسر الدعاء؛ تو را ميخوانم به قضايی که آن را با آسانترين دعا می پوشانی».
علی بن مهزیار به امام جواد علیه السلام نامه ای نوشته است که: «در اهواز زلزله زیاد می آید. آیا اجازه می دهید من به جای دیگر منتقل بشوم»؟ حضرت فرمودند: «نه؛ بمان. به مردم بگو چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه روزه بگیرند؛ روز جمعه بروند و دعا کنند». علی بن مهزیار گفت: آمدیم این کار را کردیم و درست شد.
حرف کارشناس درست است؛ اینکه این مسائل در طبیعت هست، درست است؛ اینکه خانه ها را باید محکم بسازیم، درست است؛ اما دعا هم درست است.
°•کپی با ذکر #صلوات آزاد است•
شنبه 01/11/15
* #توسل #سلوک #امیرالمومنین
🔻 باید ارتباطها را با امیرالمؤمنین علیه السلام قوی کرد ، باید وارد این بهشت شد؛
فادخلی فی عبادی.
رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم آمده اند که دین خدا را ارائه کنند و بذر توحید را بنشانند و بر همه و همه پدر مهربانند؛ هستی مدیون ایشان است اما بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم در اصل و کُل ولایت یک عَلَم مستقرّ است.
🔸 اگر کسی خواست حرکت سلوکی به سمت توحید، به سمت معارف، به سمت شناخت خدای متعال و رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم داشته باشد، باب این حرکت امیرالمؤمنین علیه السلام است؛ انسان از هر طرفی برود سر و کارش با حضرت است، چه در دنیا و چه در قیامت.
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir
شنبه 01/11/15
يا من هو مظهر العجائب
يا من هو مظهر الغرائب
يامن هو منجز المواعيد
يا من هو منجح المطالب،
يامن هو قاتل الطواغيت
يا من هو قامع الکتائب
اي تيغ تو همچو برق لامع
وي تير تو چون شهاب ثاقب
در وصف مدايح تو عاجز
صد صابي و صد هزار صاحب
در نعت فضائل تو ابکم
صد صابر وصد هزار صائب
يامن هو دافع البلايا
يا من هو عالم العواقب
جانم به لب آمد از اعادی
روزم بشب آمد از نواصب
قد ذاق من العدي الأحباء
في غيبة ابنک المصائب
بر جان ضعيف ما ببخشا
يا من هو طالب و غالب
برگير بدست تيغ و بگذار
بر دست مهين امير صاحب
پور تو که در همه عوالم
بر مسند امر تست نائب
يک بوسه بزن بچشم مستش
آن تيغ دو سر بده بدستش
میرزا حبیب الله شهیدی خراسانی.
شب ۱۳ ماه رجب
♦️المکتوبات فی النجف الاشرف
@m_h_esfahani
شنبه 01/11/15
جمعه 01/11/14
دربارهٔ کتاب أخبار الوافدات منالنساء:
روایت حقجویی و مطالبهگری زنان شیعه
[بهبهانهٔ میلاد علیبنابیطالب]
چه کسی میتواند کتمان کند که زنان میتوانند حبّ و بغضشان را نسبت به چیزی یا کسی، همچون یک ارثیهٔ زنانه، همانند بذر، در دلِ فرزندانشان بکارند تا در زمان مقرر، بهبار بنشیند؟
و احتمالاً معاویه هم این را میداند که این زنان را -دوستداران علی و مدافع علوی- را به دربار میخواند تا آنها را بابت دوستداشتن علی و بغضی که نسبت به او دارند، مورد بازخواست قرار دهند.
در مقدمهٔ کتاب آمده است: «کهنترین شکل تاریخنگاری در اسلام خبر است که عبارت از توصیف جامع یک رویداد است و بهطور معمول بیش از چندصفحه میشود.» با این تعریف، کتاب اخبار الوافدات، همانطور که از عنوانش پیداست، کتابی تاریخی است.
اما چهچیز در این کتاب جالبتوجه است و میتواند موضوع چندین پژوهش باشد؟
کتاب اخبار الوافدات بهسبب اطلاعات دستاولی که از نقش زنان شیعهٔ حاضر در صفین ارائه میکند، با توجه به فقدان منابع اولیه، بسیار ارزشمند است. این کتاب دربارهٔ زنانی است که به دربار معاویه فراخوانده شدهاند تا بهخاطر حضورشان در جنگ صفین و دیدگاهشان نسبت به علی مورد بازخواست قرار بگیرند. در جایجای کتاب، معاویه، از زنان دربارهٔ محتوای رجزهایی که در جنگ خواندهاند، سؤال میکند:
معاویه به او گفت «آیا تو همان نیستی که در جنگ صفین بین دو سپاه ایستاده بودی؛ درحالیکه پالان شترت آویخته بود و میان را بسته و شمشیر را به گردن حمایل کرده بودی و میگفتی: … معاویه بهسوی شما آمده است با عربهایی بیاصل و نسب، با دلهایی در غلاف که ایمان را نمیشناسند و خبری از حکمت ندارند. معاویه آنان را با دنیا فراخواند، پس او را اجابت کردند و بهسوی باطل دعوت کرد، پس او را لبیک گفتند.
درنتیجه، طبق اخبار این کتاب، معرکهٔ جنگ صفین دیگر ساحتی تماماً مردانه نبوده و زنان نیز همچون سپاهیان مرد، با شتر، سلاح، لباس و رجزخوانیهایشان در جنگ حضور داشتهاند و ازقضا، بابت همین هم مورد بازخواست قرار میگیرند.
نکتهٔ بعد: معاویه بهخوبی میداند که زنان تکثیرکنندهاند. میتوانند نفرت و عشق را از صفر به هزار برسانند. برای همین است که زنانِ دوستدار علی را به دربار خود میخواند تا اول دربارهٔ احساسشان نسبت به علی پرسوجو کند:دنبالت فرستادم تا از تو بپرسم چرا علی را دوست داشتی و از من بدت میآمد و چرا به او محبت داشتی و با من دشمنی میکردی؟
تا بعد از اینکه زنان را همچنان بر عهد و محبت خویش نسبت به علی استوار دید، برای مایلکردن آنها بهسوی خود بخواهد که چیزی مطالبه کنند:
«آیا حاجتی داری؟»، «از من چه میخواهی»؟
تا دوباره بپرسد اگر علی بود، چنین چیزی به تو میداد. و جواب عموم زنان خواندنی است:
«به خدا سوگند که علی چنین نمیکرد. او حتی یک کرک شتر هم از بیتالمال به من نمیداد.»
ریشههای دوستداشتن و ولایتپذیری این زنان آنچنان در خاک حب او ریشه دوانده است که وقتی در درباره معاویه حاضر میشوند، نهتنها نمیترسند، بلکه سخنرانی میکنند، به حاکم وقت تشر میزنند، او را سرزنش میکنند، مطالبههایشان را صریح میگویند و حتی بعد از دریافت مطالبههایشان هم، سرِ عهدشان میمانند و به عدالت علی معترف میشوند تا جایی که موجب حیرت معاویه میشود و اینگونه اعتراف میکند:
علیبنابیطالب به شما جرئت اعتراض بر سلطان را داد و خیلی سخت بتوان آن را از سر شما بیرون کرد.
یا
علیبنابیطالب به شما علم دین آموخته است و کسی را یارای بحث با شما نیست.
از حیث روایتشناسی، توصیف زنان از علی، رجزخوانیهایشان در جنگ، شیوهٔ مطالبهگری و چیزهایی که از معاویه میخواهند، خودش میتواند یک پژوهش علمی باشد. برای مثال، زنان در توصیف علی، شاعرند و به لطیفترین شکل زبانی از او یاد میکنند. همچنین بیشتر آنها بر عدالت و شکل درست تقسیم بیتالمال توسط او تأکید دارند. دیگر اینکه، عموم مطالبهٔ آنها از معاویه، برای خود نیست؛ برای قوم و قبیله است؛ چراکه در ارزشهای زنانه دیگری همواره مقدم بر خود است؛ و علی همانیست که دیگری را بر خود ارجح میداند. ازاینرو، دوستداشتن او در نظرِ تمام این زنان رواست.
من که خواندن نسخهٔ عربی کتاب (با همهٔ دانش اندکم از این زبان) با عنوان کامل اخبار الوافدات منالنساء من أهلالبصره و الکوفة علی معاویة را شروع کردم، فهمیدم که این کتاب با نام «میثاقداران صبح؛ مدافعان علوی در بارگاه اموی» ترجمه شده است. ترجمه خواندنی و سلیس است.( فاطمه بهروزفخر)
#زن_اندیشی
#کتاب_نویسی