دل

این روزها

دلم یک میز می خواهد

و یک فنجانِ شعر

و یک همدرد…

که بفهمد من را

که گذر زمان را به یغما ببرد 

که در حضورش چایم سرد شود!!!

👤علیرضا بهجتی

کینه یا خودکشی؟

👈 وقتی از کسی کینه به دل می گیرید،

در حقیقت ، برده او می شوید . . .

🔹او افکار شما را تحت کنترل خود میگیرد.

🔸آرامش ذهن و نیات خوب شما را

می‌رباید و لذت کار کردن را از شما می‌گیرد.

🔹 اعتقادات شما را از بین می برد و مانع استجابت دعاهای شما می‌گردد.

🔸او آزادی فکر را از شما می گیرد و هرکجا می‌روید برایتان مزاحمت ایجاد می‌کند.

🔹 هیچ راهی برای فرار از او ندارید.

🔸 تا زمانیکه بیدارید او با شماست و 

وقتیکه خوابیده‌اید وارد رویاهای شما 

می‌گردد. 

🔹هرگز نمی‌توانید احساس شادی و راحتی کنید …

🔸 او مجبورتان می کند تا به خاطر سوء هاضمه، سردرد و یا بی حالی دارو مصرف کنید..

🔹او لحظات شاد و فرح بخش زندگی را از شما می گیرد.

⚠️مراقب خود باشید، هرکس شما را می آزارد 

او را ببخشید، نه بخاطر این که او مستحق بخشش است، به دلیل این که شما سزاوار و مستحق آرامشید …

👈 آیه 34 سوره فصلت: 

🍃نيكى با بدى يكسان نيست؛ (بدى ديگران را) 

با شيوه‌ى بهتر (نيكى) دفع كن، 

كه اين هنگام آن كس كه ميان تو و او،

دشمنى است هم چون دوست گرم مى‌شود 

(و عداوتش نسبت به تو تمام مى‌شود).

پلان B

🔸 «خانم دکتر آلکساندرا هیوز که کارشناسی رشته زیست‌شناسی سلولی مولکولی خونده و به تازگی دکتری‌شو در رشته علوم اعصاب گرفته بود، برای موندن در محیط دانشگاه، برای یه دوره فوق‌دکتری اقدام و به مصاحبه دعوت میشه.

آلکساندرا خودش رو مشتاقانه برای سوالات مصاحبه حول موضوعات علمی آماده میکنه، منتها سرگروه مصاحبه سوال متفاوتی ازش میپرسه “اگه نتونی کاری تو دانشگاه پیدا کنی، برنامه‌ات چی‌ه؟”

این سوال تا روزها فکر آلکساندرا رو مشغول میکنه. “با این مدرک دکترا، پلان B من چی می‌تونه باشه؟”

🔹 اول توی لینکدین میره و خیلی از مشاغلی که میتونه با توجه به تجربیاتش در آزمایشگاه، برنامه‌نویسی و حتی نوشتن بدست بیاره جستجو میکنه، حدود ۵۰ صفحه تو مرورگرش باز میکنه، اما هیچکدوم از اونها حس خوبی بهش نمیدن. همه‌ صفحات رو میبنده و به صورت بنیادی‌تر به خودش فکر میکنه.

به این فکر میکنه که تو دوران تحصیلش چه چیزی در مدرسه و دانشگاه بوده که بیش از همه ازش لذت میبرده. به خاطر میاره که در دوره کارشناسی همیشه به مرکز رفع‌اشکال دانشکده ریاضی میرفته تا به دانشجوهایی که تو حل هر نوع مساله ریاضی مشکل داشتن کمک کنه. و یا در دوره تحصیلات تکمیلی، علاقه زیادی به اندازه‌گیری پدیده‌های بیولوژیکی داشته. در واقع به این نتیجه میرسه که بیش از کار کردن در آزمایشگاه، علاقه بیشتری به اعمال تکنیک یا تحلیل و دسته‌بندی نتایج داشته. بنابراین به اون ایده‌ای که دنبالش بوده میرسه؛ “کمک به محققان و دانشمندان رشته‌های مرتبط با خودش از طریق آمار و بررسی داده‌ها".

🔸 برای اینکه تو پلان جدید بتونه کارآمدتر باشه، در کنار فوق‌دکتری تو دوره پاره‌وقت ارشد رشته آمار هم ثبت نام میکنه تا مهارت تحلیلی خودش رو افزایش بده‌.

🕊 حالا که احساس میکنه اون چیزی رو که واقعا دوست داشته پیدا کرده، دوباره یه سری به لینکدین میزنه و این دفعه با فکری شفاف‌تر به دنبال شغل میگرده. شرکتها پیشنهادات خوبی بهش میدن و از همکاری با فردی با سواد علمی بالا و مهارتهای آماری استقبال میکنن.

🔹 آلکساندرا در حال حاضر به عنوان تحلیلگر ارشد آمار زیستی Senior Biostatistician در شرکت Westat مشغول به کاره.

📌 پ.ن. موفقیت تحصیلی صرفا یک یا دو مسیر مشخصی نداره. شاید بعضی جایگاه‌ها از جنبه “سنتی” جذاب باشن ولی دیگه این افکار قدیمی شده! برای مفید بودن، تقویت و ایجاد امنیت مالی و صد البته رسیدگی کافی به امور شخصی کاری رو انتخاب کنیم که هر روز ما رو با اشتیاق از خواب بیدار کنه و در همه‌ی حالات روحی پناهگاهی امن برای مشغولیت باشه.»

#دانشگاه #آموزش_عالی 

#هدایت_تحصیلی #مشاوره 

برگردان به فارسی از امید کوکبی: صفحه اینستاگرام

باطل‌گر نقشه شیطان

حضرت زهرا(س) با دفاع از ولایت نقشه شیطان را باطل کرد

🔹ما از حکایت روضه‌ها و مصائبی که بر حضرت زهرا “س” وارد شد، زیاد شنیده‌ایم؛ از غصب فدک، از ماجرای درو دیوار، از ظلم به ولایت امیرالمؤمنین “ع"، همچنین از جایگاه او به‌عنوان همسر علی‌بن‌ابی‌طالب و نقش بی‌بدیل ایشان به‌عنوان «ام‌الائمه» نیز شنیده‌ایم؛ اما کمتر فراتر از این رفته‌ایم تا جایگاه حضرت سلام‌الله‌علیها را در ارتباط با شیعیان و نقش ویژه‌ی ایشان در خارج‌کردن عالم از ظلمت نار بدانیم و بشناسیم.

🔹از قول رسول خدا “ص"  در حدیث معراج این‌گونه نقل شده است: «سمیت فی الأرض فاطمة لأنها فطمت شیعتها من النار وفطم أعداءها عن حبها»؛(١) [او] در زمین «فاطمه» (جداکننده) نامیده شده است؛ چون پیروان خود را از آتش جهنم جدا می‌سازد و دشمنان او از محبتش جدا مانده‌اند.

🔹حقیقت این است که «نور» همراهی با ولایت و «نار» جدایی از ولایت امیرالمؤمنین “ع"  است. اینکه ما شنیده‌ایم حضرت بر در خانه‌ی انصار و مهاجر می‌رفتند تا با تبیین و روشنگری آنان را به ولایت ولی خدا دعوت کنند، در راستای نقش خاص ایشان در ارتباط با شیعیان بوده است تا آنان را از ظلمت «نار» به «نور» ولایت برسانند؛ ولایتی که با تبعیت از روی میل و رغبت، انسان را از دنیای دنی به اوج رشد و تعالی می‌رساند.

🔹آنچه در سقیفه رخ داد، طرح شیطان برای انحراف بشر و گسترش نار روی زمین بود که حضرت فاطمه “س"  با دفاع از ولایت نقشه‌ی او را بر هم زدند و طرح او را ابتر گذاشتند.

🔹اگر طرح شیطان گسترش فساد در زمین و هلاکت حرث (زنان) و نسل است، حضرت فاطمه به‌عنوان عنصر شجره‌ی طیبه‌ی ولایت، طرح کوثری را در عالم درانداخت؛ نسلی که به‌عنوان ثمره‌ی فؤاد او هدایت انسان به قله‌های کمال را به‌عهده دارند.

🔹اگر طرح شیطان قطع پیوند مردم از ولایت و قطع رحمی بود که با فساد فی الارض ملازم است، طرح او در باطل‌کردن این کید شیطان به‌عنوان سیدة نساءالعالمین، زوجیت با حضرت علی علیه‌السلام شد که کفو و همتای او بود و با طهارتی بی‌بدیل، سلسله‌ی ارحام طیبه و اصلاب شامخه‌‌ای را که از حضرت آدم و حوا آغاز شد و تا آخرین مولود این نسل طیب ادامه پیدا کرد، ادامه داد.

🔹اگر طرح شیطان القای فساد و شر در قلوب انسان‌هاست، او با مبارزه‌ و هدایت دائم بر در خانه‌ی انصار و مهاجر رفت تا با قول حسن آن‌ها را به ولایت حقه‌ی امیرالمؤمنین دعوت کند.

پی‌نوشت:

۱- معانی الاخبار، ص ۳۹۶، ح ۵۳.  

✍ مهدیه منافی

#ولایت_مداری

#فاطمیه

✅ کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست

🌐 @strategistladies

طناب

با این‌که سعی کرده بودم زودتر از همیشه به کلاس برسم اما باز شاگردانم و زودتر تو حیاط نشسته بودند!

گفتند خانم بریم تو‌ کلاس؟

گفتم: نه!

صبر کنید من برم بعد شما بیایید!

رفتم تو کلاس و در رو بستم!

طناب رو از کیفم در آوردم و وسط کلاس انداختم!

در رو باز کردم و گفتم سلام سلام بفرمایید!

بچه ها از روی طنابی که دیده یا ندیده بودند رد شدند و به صندلی ها تکیه دادند!

کمی که از کلاس گذشت گفتم بچه ها نپرسیدید این طناب برای چی اینجا افتاده؟

خم شدم و سر طناب رو تو دستم گرفتم و پرسیدم

بچه ها ماهیت این طناب الان که تو دست منه با اون زمان که روی زمین افتاده بود چه تغییری کرده؟

این طناب همون طنابه!

اما …

حالا که یه سرش تو دست منه چه چیزی درش عوض شده؟

چه احساسی به شما میده؟

انگار روی طنابی که یه گوشه افتاده نمیشه حساب باز کرد اما

وقتی دست شماست ما شاید دلمون بخواد اون سمت دیگه ی طناب رو‌ هم تو دست بگیریم!
طناب به دست به سمت تخته رفتم و نوشتم:

«حبل»

گفتم بچه ها می دونستید در زبان عرب حبل به معنای ریسمان نیست!

بلکه به ریسمانی میگن که یک سر اون دست کس دیگری ست!

و وقتی میگیم حبل الله

یعنی …

ریسمانی از بلندای آسمان برای همه ی ما به سمت زمین کشیده شده که..

که یک طرفش در دستان قوی ترین، داناترین و مهربون ترین کس در این عالمه!

بعد …

ما این ریسمان رو نمی گیریم و به ریسمان های دیکه ای چنگ می زنیم!

ریسمانی مثل علم مون، پول مون، زیبایی مون، شهرت مون، قدرت مون، حتی خانواده مون، دوستانمون!

یعنی اگر تو زندگی احساس خطر کنیم و دنبال طنابی باشیم که ما رو بالا بکشه و نجات بده حتما روی یکی از اینها حساب باز می کنیم!

غافل از اینکه

اینها همه مثل طنابی بودند که کف کلاس روی زمین افتاده بود!

طنابی که به جایی وصل نبود!

چه علم ها که به دست الزایمر سپرده شدند!

چه شهرت ها که به نفرت رسیدند!

چه مال ها و‌ جمال ها که به آنی نابود شدند!

اما

چرا من نمیگیرم طنابی رو که اون طرف عاشق ترین کس نسبت به من ایستاده؟

چرا اصلا … نمی بینم این طناب رو؟

یا…

چرا با اینکه این طناب رو تو دستم محکم فشار میدم شک می کنم بهش؟

و از خودم می پرسم یعنی اون سمت طناب کسی هست؟

یعنی خدا اونقدر من رو دوست داره که نجاتم بده؟

و من …

من حقیر ناچیز …

این روزها میگم …

یعنی خدا اونقدر من رو دوست داره که از دست خودم و منیت هام 

از دست کمبودها و بدفهمی هام نجاتم بده؟
بعد خجالت زده بغض می کنم و میگم:

مگه تا حالا نداده؟!
در این دریای طوفانی جانم…

چنگ بزن به این طناب!

طناب رو بگیر و پله پله بالا بیا!

#به_قلم_ندا_اسدی