موضوع: "انتظار"

 راهکارهایی برای رهایی از اضطراب

☑️ 6 راهکار برای رهایی از اضطراب

❏ از واكنش‌های خود نسبت به فشار آگاهی كسب كنید. ببینید وقتی عصبی و مضطرب می شوید چه حالاتی سراغ تان می آید سپس سعی در کنترل آنها داشته باشید.

❏ خودگویی‌ های مثبت خود را افزایش دهید و دایما افکار و گفتار منفی را در ذهن تان مرور نکنید.

❏ برتوانایی ‌ها و تكالیف كامل شده خود تمركز كنید و کمتر به نقاط ضعف تان توجه کنید.

❏ از رقابت غیر ضروری بپرهیزید. افراد مضطرب تا جایی که امکان دارد باید سعی کنند زندگی آرامی برای خود طراحی کنند.

❏ محدودیت‌های خود را شناخته و بپذیرید. بخاطر داشته باشید كه هركسی منحصر به فرد و با دیگران متفاوت است. هرگز خود را با دیگران مقایسه نکنید. مقایسه خود یک عامل ایجاد کنده اضطراب و استرس است.

❏ سرگرمی ‌هایی برای خودتان در نظر بگیرید، حالت آرامش خود را حفظ کنید.

خوشا...

خوشا غمِ تو 

که پیوسته 

دَر سراغ من است… :)

ادامه بده...

#نهج‌_البلاغه 
💠ناسپاسى مردم تو را از كار نيكو باز ندارد؛ زيرا هستند كسانى، بى آن كه از تو سودى برند تو را مى ستايند، چه بسا ستايش اندك آنان براى تو، سودمندتر از ناسپاسى ناسپاسان باشد. (و خداوند نيكوكاران را دوست دارد).
📘#حکمت ۲۰۴

گذر از رسم‌های پسندیده به...

🔴گذر‌ زمان‌ میتونه یه رسم‌ رو زیر و رو کنه و از پسندیده‌ترین حالت ممکن به بدترین حالت ممکن تبدیلش کنه!
🔹مثلا همین رسم جهاز بینون و دیدن وسایل خونه‌ تازه عروس و داماد برای این بود که مردم ببینن چی کمه، اون رو کادو بگیرن بیارن. بدون منت گذاشتن و بدون طعنه زدن و‌‌‌ در پسندیده‌ترین حالت ممکن.
🔹چشم و هم‌چشمی کاری کرد که حتی از سس با طعم فلان هم نگذریم و از یخچال عکس بگیریم و بکنیم تو چشم همدیگه… 

شهیدے کہ امام زمان کفنش کرد.

🔴🔵 شهیدے کہ امام زمان کفنش کرد.
شهیدے بود کہ همیشہ ذکرش این بود، نمےدونم شعر خودش بود یا غیر…
یابن الزهرا
یا بیا یک نگاهے به من کن 

یا به دستت مرا در کفن کن
از بس این شهید به امام زمان (عجل اللہ تعالے فرجہ) علاقہ داشت به دوست روحانے خود وصیت مےکند. اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانے کنے…
🔹 روحانے مےگوید: ما از جبهہ برگشتیم وقتے آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند. پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این شهید چنین وصیتے کرده است آیا من مےتوانم در مجلس ختم او سخنرانے کنم؟ و آنان اجازه دادند…
🔹 در مجلس سخنرانے کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است:
یا بن الزهرا
یا بیا یک نگاهے به من کن

یا به دستت مرا در کفن کن
🟣 وقتی این جملہ را گفتم، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن. وقتی آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهاے شب به من گفتند یکے از شهدا فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهہ شهید شده است باید او را غسل دهے
✨وقتے کہ مےخواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگوارے وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم.
❓من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟
🌸با عجلہ برگشتم و دیدم این شهید کفن شده و تمام فضاے غسالخانہ بوے عطر گرفته بود.
از دیشب نمےدانستم رمز این جریان چه بود. اما حالا فهمیدم …نشناختم…
📚 منبع:
کتاب روایت مقدس صفحه 96 به نقل از نگارنده کتاب “میر مهر” حجه الاسلام سید مسعود پور سیدآقایی

@samte.khodaa