بسماللهالرحمنالرحیم
صبح دیگری آغاز شدهاست؛ اما این صبح حال دیگری دارد با همسرم وسایل سفر را بار ماشین میکنیم و با نام خدا و برای تجدید عهدی دوباره رهسپار جاده میشویم. هوای دلپذیری است و در مسیر عبور درختان رنگ پاییزی به خود گرفتهاند؛ اما چیزی که بیشتر توجه من را به خود جلب میکند نه این درختان زردپوش و نه آسمان نیمهابری و نه حتی آرامش جاری در این جاده است؛ بلکه پرچمهایی است که نام زیبای تو را به دوش میکشند….
با نوای نوحه، ناگهان خود را در معرکه عاشورای شصت و یک هجری حس میکنم و تو را میبینم در صحرایی تفتیده با تنی خونین از زخم هزاران شمشیر و نیزه و سنگ و تیر و نسیمی که عطر زخمهای تن تو را سخت در آغوش گرفته و در سراسر جهان میپراکند و این عطر به هر سرزمینی که میرسد پرچمی میشود به یاد تو، به نام تو، به بلندی عزت و شجاعت و کرامت تو و به رسایی ندای مظلومیت تو یا حسین .
اربعین سال ۹۷
همچنان مشتاق دعوتت هستم حسین جان…امسال هم بطلب…میدانی که از وقتی که از زیارت کربلای تو محروم شدهایم، غرق بلا شدهایم…