موضوع: "انتظار"

و تنها صداست که می ماند...

امروز روز جهانی صدا نامگذاری شده است…
صدا، صدا، صدا…

این هم از نعمت‌هایی است که چون از ابتدای به دنیا آمدنمان داشته ایم، شاید برایمان عادی شده است..

ولی چه خوب است که امروز کمی به این نعمت الهی فکر کنیم…

بیایید به بهترین صداهایی که تا الان شنیده ایم فکر کنیم…

صدای مادرمان که همیشه دریایی از مهربانی پشت آن وجود دارد حتی زمانی که ناراحتش کرده ایم، صدای پدرمان که همیشه پرصلابت و گرم است و حس آرامش را به ما هدیه می دهد.صدای برادر و خواهرهایمان، که خانه را روی سرشان می گذارند…

صدای معلمان و اساتید مان، که از جنس نور و آگاهی اند.

صدای قاریان خوش نوا و مداحان مخلص که با صوت داوودی شان، ما را به مهمانی ملایک می برند.

صدای دوستانمان که رنگی از صمیمیت و حمایت دارد…

صدای کسانی که با خواندن اشعار عارفانه، رنگی از آرامش به لحظاتمان پیشکش می کنند..

و اما صدای خداوند…که ساری و جاری است در تمام زیبایی های این جهان. در جاری شدن اب،در هوهوی باد، در چهچهه بلبلان، در تکان و جنبش و برگها و ساقه ها..

و صدایی که بی گمان مشتاق شنیدنش هستیم، اما هنوز لایق نشده ایم…

صدای او که پایان بخش ظلمت و بیداد است…

صدای او که آغازگر مهربانی و عدالت و انسانیت است…

صدای انالمهدی….

خودخواه باشیم...

هوالسلام…

اگر از شما بخواهم، چند صفت ناپسند انسان را نام ببرید، حتما صفت خودخواهی یکی از آنها خواهد بود؛ ولی من امروز میخواهم بگویم، بیاییم خودخواه باشیم.

حتما دارید تعجب می کنید؟انسان مومن و خودخواهی؟؟؟

خب…بیایید به قضیه از زاویه دیگری نگاه کنیم، مگر نمی گویند آخر انسان می ماند و خدای خودش؟ مگر نباید ما روزی در پیشگاه پروردگارمان به تنهایی بایستیم و پاسخ گوی اعمال و رفتارمان باشیم؟مگر این انسان نیست که در گودی قبرش خودش می ماند و خدای خودش؟ پس دیدید، آخرش تنهایی نصیب ماست…

خب چاره چیست؟ به ما گفته اند برای این تنهایی خودمان، از همین الان بفکر باشیم، قوتی، بنه ای، زاد و توشه ای فراهم کنیم از اعمال خوب…

یعنی اهل حساب و کتاب باشیم، دو دوتا کنیم، ببینیم کجای کاریم، حساب پس‌انداز اخرتمون در چه حالیه؟

حتما می گویید، ارتباط خودخواهی با حساب و کتاب چیست؟

ببینید اگر ما خودخواه (از بعد مادی و دنیوی) باشیم، سعی می کنیم بهترین چیزها را برای خودمان بخواهیم و تهیه کنیم. خب درباره  این مسأله مهم (بعد اخروی و معنوی) هم باید، ما خودمان را بخواهیم، به فکر خودمان باشیم، بهترین اعمال رو برای خودمون ذخیره کنیم،به قول مرحوم آیت الله بهجت تو هر کار خوبی شرکت کنیم، چون نمی‌دانیم که کدام عمل ما پذیرفته خواهد شد؟ بدانیم که همانگونه که هیچ کدام از ما تحمل سختیهای این دنیا را ندارد، در برابر سختی های آخرت هم مطمینا هیچ صبر و تحملی ندارد…پس از امروز به فکر باشیم، وقت بیشتری برای خودمان بگذاریم، سعی کنیم نقاط ضعف و قوت خود را بشناسیم، مثل یک تاجر زرنگ، حساب کتاب کنیم، خصوصا تو این ماه عزیز شعبان، که مقدمه ماه مبارک رمضان هست…

اگه خودخواه(معنوی و اخروی)باشیم، دیگه تو کمک به دیگران چه تو امور معنوی و چه امور مادی، بخیل نمی شویم. تو دلخوری ها، گذشت می کنیم و کینه ای نمیشیم، محبت بیشتری به سایرین می کنیم و…

یعنی با خودسازی خودمان، به دیگران هم کمک کرده ایم، چون انسان مومن خیرش به همه می رسد..پس با خودخواهی مثبت و خودسازی، به فکر خودمان باشیم…
الان که فرصت هست، مناجات شعبانیه رو با تامل بخونیم و معارف این مناجات رو جرعه جرعه، نوش جان کنیم…شنیدم  میگن انسانی رو که گرسنه باشه، یهویی بهش غذا ندید، لقمه لقمه، کم کم باید بهش غذا بدید، یا آدم تشنه رو هم همینطور… روح انسان هم همینطوره، باید معارف رو جرعه جرعه به کامش ریخت تا خوب با جانش عجین بشه…

تو این ایام مبارک، برای هم دعا کنیم…

آموزگار محبت

هوالرئوف

سلام بر تو ای محمد، سلام بر جان پاک تو، ای رحمت بر عالمیان….

چقدر ما از تو دور افتاده ایم… راستش فکر می کنم، کمترین شباهت را با تو داریم. تو ما را امر کردی به خوش اخلاقی و آن را عبادت خواندی، ما را به خوش رویی امر نمودی و به ما گفتی کسی به من شبیه تر است که خوش‌اخلاقتر، بردبارتر، و به خویشاوندانش نیکوکارتر و با انصافتر باشد…، فرمودی بهشت را ضمانت می‌کنم برای کسی که بگومگو را رها کند و کسی که دروغ را هر چند به شوخی ترک کند و کسی که اخلاقش را نیکو گرداند…

آری….ای پدر امت! در تمام تعالیمت ما را به اخلاق امر کردی، گفتی کسی که مومنی را اندوهگین کند و در مقابل همه دنیا را به او دهد، کفاره گناه او نبوده و پاداشی بر کارش نمی گیرد?
آری ای رسول خدا، تو ما را به رعایت مکارم اخلاق امر نمودی، و تو خود اسوه و سرآمد این امر بودی. تو تربیت شده خداوند بودی و خدا می خواست تا به دست تو خلقش را هم تربیت کند؛اما افسوس  که ما زیبنده تو نشدیم….

کاش برگردیم به سوی تو و اهل بیت تو…برگشتنی نصوح و حقیقی که شما بهترین پناه برای همه خلایقی…

پ.ن.   در حدیثى از امام حسین علیه السلام) آمده است که مى گوید : از پدرم امیر مؤمنان على (علیه السلام) در باره ویژگیهاى زندگى پیامبر (ص) و اخلاق او سؤال کردم ، و پدرم مشروحا به من پاسخ فرمود ، در بخشى از این حدیث آمده است : رفتار پیامبر (ص) با همنشینانش چنین بود که دائما خوشرو و خندان و سهل الخلق و ملایم بود ، هرگز خشن و سنگدل و پرخاشگر و بدزبان و عیبجو و مدیحه گر نبود ، هیچکس از او مایوس نمى شد ، و هر کس به در خانه او مى آمد نومید بازنمى گشت : سه چیز را از خود رها کرده بود : مجادله در سخن پرگوئى ، و دخالت در کارى که به او مربوط نبود ، و سه چیز را در مورد مردم رها کرده بود : کسى را مذمت نمى کرد ، و سرزنش نمى فرمود ، و از لغزشها و عیوب پنهانى مردم جستجو نمى کرد .  هرگز سخن نمى گفت مگر در مورد امورى که ثواب الهى را امید داشت ، در موقع سخن گفتن به قدرى نافذ الکلمه بود که همه سکوت اختیار مى کردند و تکان نمى خوردند ، و به هنگامى که ساکت مى شد آنها به سخن درمى آمدند ، اما نزد او هرگز نزاع و مجادله نمى کردند … هرگاه فرد غریب و ناآگاهى با خشونت سخن مى گفت و درخواستى مى کرد تحمل مى نمود ، و به یارانش مى فرمود : هرگاه کسى را دیدید که حاجتى دارد به او عطا کنید ، و هرگز کلام کسى را قطع نمى کرد تا سخنش پایان گیرد. آرى اگر این اخلاق کریمه و این ملکات فاضله نبود آن ملت عقب مانده جاهلى و آن جمع خشن انعطاف ناپذیر در آغوش اسلام قرار نمى گرفتند، و به مصداق لانفضوا من حولک همه پراکنده مى شدند…

خدایا با ما مثل خودت رفتار کن، نه مثل خودمان....

هوالرحیم

سلام مهربان خدای من، سلامی که اسم زیبای توست، از توست و دوباره بر تو باز می گردد…

مهربانم، از حال و روز زمینیان نمی گویم که تو خود می دانی…

از حال و روز خودم هم نمی گویم، که تو خود بهتر می دانی….

فقط یک چیز بگویم و آن اینکه وقتی برادران یوسف شرمنده از اعمال خویش، به یوسف گفتند که ما را ببخش، یوسف با بزرگواری تمام آنها را بخشید….

حال در مورد تو چه می توان گفت، یوسف که بنده تو بود، تو خویش چگونه ای؟

عزیزترینم، مهربانترینم، ای که نیکوترین نام ها از آن توست، نیکی ها و زیبایی ها از تو سرچشمه می گیرند، تو مبدا همه خیراتی، تو مهربانترین مهربانانی، تو ارحم الراحمینی….

تو را قسم به حقی که بر ما بندگانت داری، با ما آنگونه باش که خودت آنچنینی نه آنگونه که ما هستیم…

تو همان غفور، ودود، رحیم، رحمان،رئوف، کریم و بخشنده ای باش که از قدیم بوده ای و ما تازه به دوران رسیده ها را در کبر و غرور و ظلم و عصیان و جهنمی که برای خود ساخته ایم، تنها نگذار….

آری تو مقیل العثراتی، کریم الصفحی، غفارالذنوبی، اله العاصینی….پس تو را قسم به نام های نیکویت، از ما نیکو درگذر ای کریم الصفح…

پ.ن. در این روزهای پایانی سال نود و رنج، امیدوارم که از خاکستر این رنج ها، سیمرغی زیبا از انسانیت در نهاد تمام ما بوجود آید و تا رسیدن به قله قاف وجود، پر گیرد…

چند کلمه با امام عصر

چند کلمه با امام عصر…

آقاجان، می گویند وقتی امام حسین عازم کوفه بودند، در این راه عده ای به کاروان ایشان اضافه می شدند و عده ای هم از این کاروان جدا می شدند…

یکی از این افراد، زهیر بن قین بود…

اما داستان پیوستن او به امام را همه ما می دانیم، اینکه او از امام فراری بود و سعی می کرد که قافله کوچکش با فاصله از قافله امام قرار بگیرد…

اما…اما..اما.. سرانجام این امام حسین بود که زهیر را خرید وچه خوب خرید و زهیر عاقبت بخیر عالم شد…

حالا امام جانم مولای خوبم، کاروان شما هم چند قرن است که به راه افتادن است و گویا دارد به آن واقعه بزرگ نزدیک می‌شود.عده ای ملحق به این کاروان می شوند و عده ای جا می مانند…??

مولایم، در این عصر نیمه رجب که دعا به اجابت می رسد، از تو می خواهم که مرا هم بخر….????نگذار از این کاروان جا بمانم…بگذار تا آخر با تو باشم…

آقاجان من هم از تو فرار می کنم، هر چند در ظاهر می گویم دوستدار توام…ولی تو هم مثل حسین، این فراری را به دام خود بیانداز،اسیر خود کن، صید خود کن..

قول می دهم فرار نکنم…