چرا الگوی حضور روحانیت در بحران کرونا تکرار نمیشود؟
در زمان شیوع کرونا، تصویر روحانیون در کنار کادر درمان در بیمارستانها، نمادی از همبستگی و مرهمی بر زخمهای جامعه بود.
حضور آنان در سنگر مبارزه با کرونا، نه تنها حمایتی معنوی برای بیماران و کادر درمان فراهم کرد، بلکه تجربهای موفق و الگویی ارزشمند برای کشور رقم زد.
اما پرسش این است: چرا این الگوی موفق، با فروکش بحران کرونا، به فراموشی سپرده شد و امروز شاهد غیبت قابل تامل همان ظرفیت معنوی در کنار یکی از آسیبپذیرترین گروههای جامعه، یعنی بیماران اقدام کننده به خودکشی (سوساید) هستیم؟
در بیمارستانهای شهید بهشتی،کامکار و شهدای قم، گاه افرادی بستری می شوند که خودکشی را تنها راه رهایی از دردهای غیرقابل تحمل زندگی دانستهاند.
این افراد، غالباً در چرخهای خطرناک از ناامیدی گرفتارند؛ بسیاری سابقه اقدامات قبلی دارند و یا پس از ترخیص، خطر اقدام مجدد، آنها را تهدید میکند.
خودکشی یک عمل تصادفی نیست، بلکه فریادی خاموش برای رنجی عمیق است که ریشه در احساس تنهایی، شکست، بیماری لاعلاج یا مصیبتهای فراوان دارد. دقیقاً اینجا، جایی است که درمانِ صرفاً جسمانی کافی نیست و حضور یک درمانگر معنوی، بسیار کمک کننده و بازدارنده است؛ درمانگری تعلیم یافته که گوش شنوای بیمار است و در عین حال، در استفاده از گنجینه علوم دینی برای انتقال بشارت های الهی در برابر مصائب دنیا و انذارگری در خصوص عذاب ناتمام سرای آخرت برای خودکشی کنندگان، استادی مبرز است.
با وجود تأسیس نهادهایی مانند «دانشکده سلامت و دین» یا «مرکز تحقیقات سلامت معنوی» در دانشگاه علوم پزشکی قم، این سوال مطرح است که این مراکز تا چه اندازه توانستهاند نقش میدانی بارزی در بهبود سلامت روان و سلامت معنوی جامعه، بیماران و به ویژه بیماران سوساید(اقدام به خودکشی) ایفا کنند؟
آیا حجم انبوه پایاننامهها و تحقیقات نظری، راهی به دل بیمارستانها و اتاقهای بیماران، باز کرده است؟ آیا تحقیقات نظری این مراکز علمی، برای ایفای نقش در ارتقای سلامت روان نوجوان،جوان و خانواده امروز به سمع و نظر تصمیم گیران و تصمیم سازان آموزش و پرورش، آموزش عالی و صدا وسیما می رسد؟ و آیا در ساختار این مراکز تحقیقاتی و دینی، جایگاه مشخص و فعالی برای ارتباط و حضور مستمر روحانیون حوزه علمیه تعریف شده است؟
به نظر میرسد این مشکل، تنها مختص حوزه سلامت نیست، بلکه بازتابی از یک ضعف بنیادی در کل نظام مدیریتی کشور است. از حوزه علمیه و دانشگاه علوم پزشکی و بیمارستانها گرفته تا مراکز دانشگاهی و صنعتی و … هر یک به صورت خستگیناپذیر اما منفرد و جزیره ای در حال انجام مأموریتهای خود هستند و آنچه مفقود مانده، «شبکههای ارتباطی» کارآمد و «وجه مشترک عملیاتی» برای تبدیل دانستهها به اقدامات مؤثر است.
تجربه موفق حضور روحانیت در بحران کرونا ثابت کرد که معنویت میتواند در بدترین شرایط، مکمل درمان باشد.
امروز نیز بیماران اقدام کننده به خودکشی، که در اوج تنهایی و تاریکی به سر میبرند، بیش از هر چیز به یک همراه معنوی و نویدبخش نیاز دارند.
غیبت کنونی روحانیت در این عرصه، نه تنها یک فرصت طلایی را برای نجات جانها از دست میدهد، بلکه سوالی جدی درباره کارآمدی مؤثر نهادهای علمی-دینی مطرح میسازد.
وقت آن است که به جای انباشتن نظریه، پلی از بیمارستان تا حوزه و از حوزه تا تخت این بیماران زده شود.
سیده مریم طباطبایی ندوشن، بازنشر از حوزه نیوز
حیوانها به جهنم نمیروند...اما آدمها جهنمی میشوند!
جدیدترین مطلب سیدمحمد سادات اخوی
در ما «حیوانی است؟!»
حکیمان و خردمندان روزگار گفته اند: که در آدمیزاد مجموعه ای از رفتارهای «حیوانی» و «فرشته خویی» است.
رو به آن یا این کند، از حیوان پست تر و از فرشته والاتر خواهد شد.
با فرشته خویی اش کاری ندارم، شبیهش هم نیستم که توصیفش کنم…
اما حیوانهای درون را میشناسم… و میدانم که اگر سر برآورند چه ها میکنند.
اگر انسان «عالم اکبر دنیایی گسترده تر از هستی» است….
پس در ما «گاو»ی است که فرصتی برای شاخ زدن نداشته.
الاغی است که لگد میپراند. اما کسی دورش نبوده…
سگی هار هم داریم که دنبال گوشه لباسی میگردد تا بگیرد و صاحبش را پاره پاره کند.
یک «مار» نهفته هم داریم که هنوز مجالی برای زدن نیش زهر آگینش را نیافته.
گرازی هم در ماست که اگر رها بشود، کشتزار حیثیت دیگران را لگدمال میکند و میگذرد.
خوک درون ما هم بدشانس بوده و تاکنون جز گلزار روح اطرافیانمان ندیده… و گرنه با همه توانش کثیف کاری می کند.
اما از سوی دیگر خروسی هم درون هم در ذاتمان داریم که سحرها بیدار است و اگر همراهش باشیم پایمان را به ملكوت سجده می کشاند.
به همین سیاق گنجشک درون تضمین معصومی ماست…. کبوتری هم داریم که یاور شوق پرواز ماست… و قناری
درون مان قدسی ترین نغمه های سکوت و نیایش را می خواند.
ما…. گاهی هم شبیه میشویم به آدمهای «حیوان صفت».
«فرعون»ی داریم در خود که خوشش می آید از لگد کوب کردن دیگران و قارونی داریم که مدام دنبال بهای دلار و طلا و نقره… و عاشق درصد «حرام» و سود مالی است.
با «ابوجهلی» هم نشینیم که خوشحالی اش در آزار «محمد(ص)» هاست...
و حیوان صفتهایی در ما پنهان شده اند که اگر تازیانه داشته باشند، زنی باردار را میزنند!
سر «آزاده»ای را آرام آرام و از پشت… در گودی قتلگاه حسادت میبرند.
بعد هم خیمه های آبرویش را آتش میزنند و بدتر از آنان گروهی دیگرند که در ما پنهان اند.
و سر وقت میرسند و به تن و دلی پاره پاره عصای تهمت و ناسزا میکوبند… تنش را زیر سم اسبهای انتقام له میکنند… و باز احساس میکنند آرام نشده اند! این ویژگی ترسناک است.
عزيز!…
به گمانم عجیب ترین بخش ماجرا این است که در همنشینی با این همه «حیوان و حیوان صفت درون» باز از بیرون ادای «منتظری» را در می آوریم که در راه ظهور فرشته خویی نشسته است….
انگار نه انگار که آن فرشته خوی والاتر از ملائکه، بیزار است از رفتارهای حیوانی ما با هم…
و دردناک است که مطمئنیم ،زمین گرد نیست…. و ما هرگز دچار گناه یا بربادرفتن آبرو نخواهیم شد.
این همه از حیوانها و حیوان صفتی ها نوشتم… لازم است به این هم اشاره کنم که حیوانهای واقعی هرگز کارهایی را که در ذهن ما آدمها به آن مشهورند نمی کنند. به خاطر همین هم بزرگان دینی، تأکید کرده اند که حیوانها به جهنم نمیروند… اما آدمها جهنمی میشوند… در دنیا و آخرت!
اولئک کالانعام بل هم اضل…
روزمرهگی از آفات هیئت علمی
🔻روزمرهگی از آفات هیئت علمی
🖊احمدحسین شریفی
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
«روزمرهگی» و «اداری شدن» از آفتهای بزرگ شخصیتهای علمی است؛ به ویژه در رشتهها و تخصصهایی که با باورها و ارزشها و سبک زندگی دانشجویان و افراد جامعه سروکار دارند!
یک استاد و عضو هیئت علمی در رشتههایی مثل فلسفه، کلام، قرآن و حدیث، فقه، حقوق، اخلاق، روانشناسی، گرایشهای مختلف معارف اسلامی (اخلاق، مبانی نظری، تاریخ اسلام، تفسیر قرآن و نهجالبلاغه و …) هرگز نمیتواند و نمیباید به ساعات موظفی تدریس و پژوهش اکتفا کند! هرگز نمیتواند و نمیباید نگاه اداری به کار علمی خود داشته باشد. هرگز نباید نسبت به مسائل نوپدید و پرسشهای مطرح شده درباره این موضوعات بیتفاوت باشد.
اما مع الاسف مشاهده میشود که برخی از اساتید این رشتهها نیز دچار روزمرگی شده و بعضاً هیچ مسؤولیتی جز پر کردن ساعات تدریس موظفی و انتشار مقاله یا مقالههایی، آن هم با کمک دانشجویان، برای جلوگیری از رکود علمی یا برای برخورداری از ترفیع سالیانه و ارتقاء پایه برای خود احساس نمیکند!
کمترین اثر چنین وضعیتی تضعیف جایگاه معنوی و مرجعیت فکری استاد و همچنین بیاعتمادی جامعه نسبت به کارآمدی نظام آموزش عالی در حوزههای علوم انسانی و اسلامی خواهد بود. چنین افرادی، که دغدغه اصلی آنان داشتن پروندهای پر از مقالات قفسهای و کتابخانهای باشد، هر چند به بالاترین درجات علمی دانشگاهی هم برسند، نه تنها نمیتوانند دانشجویانی دغدغهمند و مسؤول و دردمند را پرورش دهند؛ بلکه خود، عاملی برای تکثیر شبهات و پرسشهای ذهنی دانشجویان و تقویت حس ناامیدی و بیتفاوتی در میان دانشجویان خواهند بود.
#دانشگاه
@Ahmadhoseinsharifi
🌹
چهره طبیعی یا ؟
دیالوگ معروف راجر ایلز، شخصیت واقعی فیلم « بمب خبری» هنوز توی ذهنم مانده؛ «دماغهای صاف کشیده باریک و ابروهای کادر شده و مژه های سر به فلک کشیده، آنقدرها هم برایم جذاب نیست.» مثال نقضش این روزها اما بسیار است. در اینستاگرام که پرسه می زنی، صورتک هایی را میبینی که انگار همه سری دوزی شده اند؛ قیافه هایی شبیه به هم و تکراری که مدام و ناشیانه از روی دست هم کپی میشوند و شهر رباتها را به یاد می آورند. صورتک های ملامینی و بتونه شده ابروهای تیغ کشیده و دنباله نقاشی شده، لبهای باد کرده و قلمبه شده، گونه های برجسته و دستکاری شده و دماغهای صاف و سر بالا و نگین دار ناخنهای مانیکور شده و لاک ،خورده، دندان های سفید و یک دست و اندامهای حجیم و برجسته، همه شان با هم مخلوط و حاصلشان شده تکثیر قیافه های عروسکی تصنعی و نچسب کارداشیانی که عجیب به دل نمی نشینند و صرفا حاصل خلاقیت و هوش تاجران زیبایی نظام سرمایه داری و کم سلیقگی و کم هوشی مخاطبان منفعل هستند که روز به روز اعتماد به نفسشان کمتر میشود.
قیافه هایی که در خیلی هایشان هیچ تناسبی وجود ندارند و #زیبایی و معصومیت میان مخلوط رنگ هایشان گم شده. این روزها زنان و دختران اینستاگرامی بعضا) چادری ها هم!
زیبایی را خلاصه کرده اند در فیلترهای اینستاگرامی که پوست را شفاف میکنند موهای بلند و اتو زده، پوست های کشیده و بوتاکس شده مژه های بلند و مصنوعی، تزریق ژل لب و و دماغهای عروسکی و لپهای و اندام مانکنی موضوع تنها به همین جا ختم نمی شود بلکه سر و دست شکستن برای «متفاوت بودن حتی به سیاسیون در بوتاکس و خیلی از سلبریتیها هم سرایت کرده. بله سرمایه داری با یال و کوپال رسانه ای و اینستاگرامی اش زن را چنان ساخته که به استثمار شدنش، به آینده خشک و پوچ و بی هدفی که نظام سکسوالیته بورژوا برایش ساخته نیندیشد و نپرسد چرا باید این میزان خرج خیلی از سلبریتیها هم سرایت کرده.
بله سرمایه داری با یال و کوپال رسانه ای و اینستاگرامی اش زن را چنان ساخته که به استثمار شدنش، به آینده خشک و پوچ و بی هدفی که نظام سکسوالیته بورژوا برایش ساخته نیندیشد و نپرسد چرا باید این میزان خرج آرایشگاه بکنم؟»، «معیار زیبایی چیست؟»، «از طرف که و برای چه کسی این همه برای زیبایی ام رنج میبرم؟» و شوربختانه اکثریت نوجوانان و دختران ایرانی که نظام تعلیم و تربیت برایشان هیچ کاری نکرده است هم دقیقا در این پازل استحاله میشوند و از آن طرف امثال برنامه #زن_روز می آیند و معیارهای زیبایی ساختگی رو در ذهن
مخاطب فرو میکنند.
✍️امین حسام

راز ریزش آدمها لزوما اعتقادی و دینی نیست
استاد مسلم گریوانی این مطلب را در کانال خود منتشر کردند. جای تامل بسیلری دارد.
☘
محمدجواد اکبرین نامی، قبلاً روحانی بود و خوشصدا، یک #مناجات_شعبانیه خونده خیلی زیباست… چقد من و دوستان قدیم مدرسه سلیمانیه با صدا و سوز او اشک ریختیم…
✅یکی میگفت:
«ایشان هنگام خواندن مناجات چنان صدای سوزناکی در مدرسه معصومیه داشت که هر دلمرده ای را تکون میداد!
ولی ایشون الان کجاست؟! رفته ضد انقلاب شده و علیه دین اصیل، انقلاب، نظام و امام و رهبری سمپاشی میکنه!!
و جدیدا در ۵۰ سالگی، با مجری معلومالحال یک شبکه ضدانقلاب ازدواج کرده است!
☘
راز ریزش آدمها لزوما اعتقادی و دینی نیست
بلکه هرگز امیال و کششها و جاذبهها و خواهشهای خاکی پنهان در درون انسان رو دست کم نگیرید!
┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈
@moslem_garivani
عکس را بارگذاری نمیکنم. داخل گوگل هست. خدا عاقبت همه را ختم به خیر بکند.
انسان (مادرشدن) در نگاه توحیدی یا...؟
پایان نامه ارشدم را هرچند طولانی شد، اما چندماهیست دفاع کردهام
در حیطهی درسم با یک موسسه پژوهشی همکاری میکنم…
برای دغدغههایم میجنگم…
ادمینی بلدم…
کتاب میخوانم…
مطلب مینویسم…
اما هر فرمی به من بدهند که نوشته باشد شغل:
کادر مقابل را با «مادر» پر میکنم…
راستش را بخواهی
من مصداق واقعیِ این جملهام:
اینهمه درس خوند که تهش کهنه بشوره!
من عاشق عوض کردن پوشک و گرفتن بادگلویم
من عاشق شستن تکههای کوچک لباسم
عاشق پهن کردنِ ۶۰-۷۰ تاش، وقتی یک دور ماشین، لباس شسته
من از دنبال بچه دویدن برای یک لقمه غذا
از هم زدن فرنیِ کمشیرین
از توروخدا امشب ماکارونی درست کن
لذت میبرم
خوشم میآید ببینم دور و برم شلوغ است
سر و صداها… بگیر و بکِشها…
کِیف میکنم وقتی بعد یکی دوساعت سینک ظرفشویی، پر شده
وقتِ سر خاراندن ندارم و کارها تلنبار شده…
چه کنم…
برایم شیرینتر است منتسب به اینها باشم، تا صاحب چند عنوان مقاله و کتاب!
تا پژوهشگر نمونهی سال!
تا دانشجوی دکترای فلان…
من مقاله مینویسم
پژوهش میکنم
یک بار هم رتبهی خوبی در آزمون دکترا آوردم (که نرفتم)
اما
لیاقتم بیش از این است که در همین حد بمانم
من به قلهای میاندیشم که در دامنهاش ایستادهام…
به صدها سال بعد…
وقتی اثری از پژوهشها نیست، کتابها کهنه شده، دانشگاهها تخریب شده…
اما از نسل من، صدها و هزاران نفر در عالم هستی نفس میکشند…
فکر میکنم به هر یک باری که میگویند «لاالهالاالله»
و فرشتهها میگویند باز هم از نسل تو برایت حسنه فرستادند ❤️
من در این مُلکِ فانی
دنبال باقیترین اتفاقم…
من مــــــادرم😍
و در مقابل این متن را هم بخوانید:نویسنده از یک افق راقی و پنجره ای وسیعتر به مسئله مادر شدن پرداخته، با یک نگاه توحیدی. مسئله، بندگی خداست.
اما همین قدر که با این قلم شیرین قند در دل مادر ها آب شد دل کسی که بنا به مصلحتی مادر نمیشود نیز سوخت.
وقتی والدین حتی علت اعدادی در به وجود آمدن فرزند هم نیستند این خودبینی ها که در این پیام هستند باز هم از نگاه توحیدی فاصله ای دارد.
بهتر این بود که بنا به.. إنک کادح إلی ربک کدحا… تلاش و تلاش در راه خدا اصل حرکت انسان باشد مخلصا خالصا لله، بدون دلبستن به فلان نتیجه… اینکه کسی درس بخواند بـچه داری کند یا حتی شرایط وفق مرادش نباشد و نشود درس خواند همه و همه اگر برای خدا، به امر ولی خدا، باشد حسن است وگرنه عیب است.
عیب است کسی اهم را فدای مهم کند. خواست خداوند از ما مشخص است… ما به امر ولی خدا، مامور به فرزندآوری شده ایم و هرکس یک گام در این مسیر بردارد مشول دعای شب رهبر است، فارغ از نتیجه ی این تلاش ها.
و للله میراث السماوات والارض… نسلی اگر از ما بماند از خداست نه ما… که ماعندکم ینفد و ما عندالله باق…
اینقدرها هم همه چیز ساده و خطی در این عالم رخ نمیدهد؛ بلکه شاء الهی میگرداند این گردونه را… یهب لمن یشاء اناثا و یهب لمن یشاء الذکور… و یجعل من یشاء عقیما… جای تبختر و فخر به بچه ی من، نسل من، نیست. درحالی که میدانیم همه ی یک نسل ممکن است هرجور انسانی از هر مرتبه ی ایمانی داشته باشد. حتی نسل حضرت ابراهیم علیه السلام…
کهنه شستن و رسیدگی به بچه غریزه ای است خدادادی اگر خالص برای خدا انجام شود نیک است وگرنه اینقدرها هم رمانتیک نیست…
زجر شنیدن زخم زبان از حوزوی ها و مسجدی ها و خانواده ها وقتی میگویند شما که طلبه اید چرا بچه ندارید؟؟؟
شاید ثوابش بیشتر باشد.. آنها که نمیدانند؛ ولی راحت قضاوت میکنند.
حاصلش برای طرف مقابل که در تلاش است ولی خدانخواسته، میشود یک ایمان قوی تر و توحیدی تر که از این بستر امتحان رشد میکند و بار آخرت می بندند… بدون عکسهای فانتری از خانواده ای 5نفره یا 10نفره بدون شستن کهنه بدون رسیدن به نتیجه.
وللله ملک السماوات والارض…
خبرهای عالم بالا
آن «بالا»، خبرهایی است که بیشتر از خبرهای زمین اند. اینجا آدمها، مشغول لگدکوبی هماند…
کشورهای وحشی دهانی باز شدهاند برای بلعیدن مرزها و نقشه ها….
کودکان میمیرند و آمار عقربههایی شدهاند برای زندگی ساعتهای جنایت …
آهوی ادراک، پا در دام صیاد حماقت است…
دیوانه ای برای بقایش ناخن به خاک حریم نقشه ها میکشد و کسی را توان بستن دستهای او نیست.
در این غوغا و هیاهوی خبرهای پایین
من به ستونی آویخته ام که پایه ای از نردبان آسمان است…
درگاه آغوش دلبر…
و بوسهگاه قاصدان خبرهای آسمانی است…
📝گاهِ آستان بوسی، حرم بانوی قم..
#سید_محمد_سادات_اخوی

دختر بچه ها...
عجیبند دختر بچه ها.
موهایشان را از هر وری که شانه کنی زیباست، پوستشان نرم است. دستهای کوچکشان دور دو انگشتت را هم نمیگیرد. صورتشان نصف یک کف دست هم نمیشود!
خلقیات با نمک، دارند معمولا به اکسسوری علاقه دارند. از مادر عروسکها بودن خوششان می آید. دست رد به خرید و بازار نمیزنند!
همپای مادر و پدر و خاله و عمه بازار رفتن را دوست دارند و از همه مهمتر آنها قدرت عجیبی در بردن دل بابا دارند. اکسسوری یعنی زیورآلاتی غیر از لباس اصلی،
مثلا دستبند!
مثلا گوشواره
و یا حتی روسری…
زبان به روضه چرا وا کنم؟ همین کافیست.
یا رقیه سه ساله یا عزیزه الحسین
هدی محمدی
#ان_شالله_دروغه
#دلواژه
#شب_سوم