نیازمندی
23 مرداد 1404
نیاز دارم مدتها برم از شهر و ترافیک و دود خودمو رها کنم تا برسم به یه جای امن؛ جنگلی زیبا،کلبه چوبی،آتیش با هیزم، چایی تو کتری سوخته سیاه!
کاش آدم بتونه قید همه چیزو بزنه تا یه مدت گم و گور شه فقط برای خودش…
خدا نگذره از همهی اونایی که، شوق زندگی رو تو وجود ما کشتند! بیادبانه، بیدعوت، پریدند وسط زندگی ما…. و مسئولیت رفتارهای نابخردانه و صدمهزنندهشون را هم نپذیرفتند! خدا لعنتشون کنه!