آخرینها
به آنها می گویند: با اطمینان خاطر و بدون هیچ گونه خوف و هراسی داخل شوید؛ اما این برای بهشت است نه زمین!
زمین جایی برای اطمینان خاطر ندارد. هر قدم را که بلند میکنی نمیدانی دوباره آن را به زمین میگذاری یا نه!
هر دمی که فرو می رود نمیدانی که دوباره بر می آید یا نه!
ما در این جهان همواره در مصاف با آخرین ها هستیم و به این آخرین بودنها آگاه نیستیم این ماجرای زمین است…
فاطمه سادات متولیان
هر لحظه چراغی برافروز.
استادی داشتم که به من آموخت که استاد دین (معارف اسلامی)، مهمترین رسالتش انسان سازی است. آمده است که حامل امر اهل بیت علیهم السلام باشد و احیای امر دین کند. آمده است که چراغِ قرآن بر دست، قلوب انسانها را روشن کند. آمده است تا قلب های مرده را احیا کند.
استاد می گفت اگر فقط میخواهی داده های ذهن مردم را زیاد کنی بی آنکه قلبشان را زنده کرده باشی و اینگونه باری بر دوششان بیافزایی، مسیر خوبی انتخاب نکرده ای، که استاد معارف، استاد ریاضی و فیزیک و شیمی نیست.
چه زیبا به من آموخت که اگر رسالت خود را به درستی شناختی و پای در مسیر انسان سازی و احیای قلوب انسانها گذاشتی، باید بدانی به چیزی بیش از دانش و فن بیان و هوش مصنوعی و مقاله و رتبه علمی و تسلط بر تکنولوژی های روز، محتاجی.
پیش از این همه ابزار، محتاج تهذیب نفس و ایمان هستی که حیّ می تواند حیات دهد و اگر روحت مرده باشد و جانت خفته و خود هنوز پای در مسیر حیات نگذاشته ای، نمیتوانی دستی بگیری و چراغی روشن کنی و دلی زنده کنی و عَلَم دین بر دست بگیری.
چه خوش گفت استاد که مهمترین ابزار تو در این مسیر، معرفتی است که باید بر جانت نشسته باشد نه فقط بر زبانت، آب طهوری است که باید هر لحظه جسم و جانت را با آن شستشو دهی. آن وقت است که عشقِ به حق و حکمت، از قلبت بر زبانت جاری می شود و آن کلام است که مرده زنده می کند و بر جانهای خسته و به راه نیامده می نشیند.
چه شیرین گفت از نفسی که بازیهای پر خطری دارد، از بازی با خانه و ماشین و عروسک های کودکی که همان ها برایش بزرگ می شوند و همان ها در دانشگاه ها، کسب رتبه و جایگاه و کتاب و مقاله و امتیاز می شوند، تو را به بازی می گیرند و فراموشت می شود که رسالت تو در این عالم، بیش از این بازیچه ها و سرگرمی های مدرن است. بپرهیز که درگیر رقابت های علمی ناسالم و غیر اخلاقی شوی که از این همه رشدی برای خودت نمی افزایی و چه بسا با هر رتبه ای، تنزلی خواهی یافت.
او با عشق بر جانم نشاند که اگر یقین نکردی که برای او می گویی و برای او مینویسی و با کلماتت نوری در این عالم می افروزی و ظلمتی می زدایی، حرفی نگو و کلمه ای ننویس !
چه خوش میگفت استاد که هر لحظه چراغی برافروز..
✍️دانشجوی دکتری دانشکده معارف و اندیشه اسلامی دانشگاه تهران
#رسالت_استاد_معارف
#انسان_سازی
#نور_اندیشه
به کانال جامع ༺ معارف_باقلم_معاصر༺ بپیوندید
🆔@ANGOMANELMI_MODRRESI_MAAREF_UT
⚠️استفاده از مطالب کانال فقط با ذکر لینک

اثر فساد
🏞 اثر فساد…
✏️ وقتى تو فساد را در گوشهاى بهوجود آوردى، در دورترين گوشهها اثر مىگذارد و نسل تو مبتلا مىشود؛ چون دنيا، دنياى مترابط و قانونمند است. پس حسابِ نظامها و سنتهاى اوست. آنها را به شوخى نگيريم!…
✏️خود را از هيچ ذنبى دور نبينيد كه ما با ابن ملجمها فاصلهاى نداريم. اين حقيقتى است كه هر كدام فرعونى هستيم، ولى زمينههاى بروز نيروهاى باطنى ما هنوز شكل نگرفته است…
✏️ هر چند رحمت حق واسع است، ولى اغترار به آن نداشته باشيم؛ زيرا وصالش مقدماتى مىخواهد و مقدمات آن هم شوخى بردار نيست.بحث اين نيست كه نيّت تو خوب باشد، دلت پاك باشد، كه از اينها گذشته، اگر عمل هم خوب بود و احسان هم محقق شد، وصال رحمت، منوط به اخبات و انكسار و خشيت است…
✏️ مسأله اين نيست كه ما با رضا و تسليم و طاعت و نيّت و دلِ خوب و پاك همراه باشيم كه اين حرفها، حرف بچههاست. حرف خامهاست. حرف آنهايى است كه مىخواهند هر كارى بكنند و بعد با اولياء خدا هم همراه باشند و از كوثر حق بنوشند. اينها خيال خام است. راهى را كه انبياء با مرارت چشيدند، به من و تو مفت نمىدهند و الاّ به عزيزان خدا مىدادند!
📄 برشی از کتاب
📚 اخبات
#سیر_و_سلوک
جاده زندگی
یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه.
جادهٔ زندگی، راهیست بیانتها که از تبار نخستین گریهها آغاز میشود و تا خاموشی واپسین نگاه امتداد دارد.
گاه بر تپههای سبز امید میپیچد، گاه در درههای تاریک هراس فرو میرود.
پیچ و خم دارد، فراز و نشیب، و هر پیچ، حکایت تازهایست از بودن، خواستن، افتادن، برخاستن.
جادهایست که نقشهای معنادار دارد، نه تکراری.
هر گام، اولین است و آخرین. مسافرانش بیشمارند، اما هیچکس همسفر همیشگی کسی نیست. گاه صدای خندهای در کنارت میپیچد و دلگرمت میکند، و گاه سکوتی سرد، چون مٍهی سنگین، راه را میپوشاند.
بر این جاده، نشانهها کم نیستند: دستی که یاری میدهد، نگاهی که میفهمد، یا سنگی که زیر پایت میلغزد و میآموزد.
آسمانش همیشه آبی نیست؛ روزی آفتاب، روزی باران، و روزی شاید طوفانی که مسیرت را از نو بنویسد.
اما راز این جاده در رفتن است؛ در ادامه دادن، در یافتن معنا میان قدمها، نه در رسیدن به مقصدی نامعلوم. چراکه جاده زندگی، بیش از آنکه راهی بیرونی باشد، سفریست درون آدمی… و هر کس، جاده خویش را بر خاک دل خویش میکوبد.
برو، حتی اگر پاهایت خستهاند، حتی اگر افق دور است. که گاه، زیبایی در همان گرد راهیست که بر شانهات نشسته، و نه در آنچه در پایان میخواهی بیابی.
دکتر امیرمهرداد خسروی

چرا چروک نشدیم؟
چرا چروک نشدی؟
یعنی اینقدر گردن کلفت هستی ای انسان؟
ما غرک بربک الکریم؟
چطور غم به دل دیگران میکنی، چطور غم دیگران رو میبینی، ولی حالت عوض نمیشه؟
قدرت رها کردن...
پرسید: رها کردن سخت است؟؟؟
گفتم: نه به اندازه ی چسبیدن به چیزهایی که واقعی نیستند…
برخی از افسردگی ها محصول تداوم «جستجوی اهداف غیر قابل دسترسی» و «شکست در رها کردن آنها و نداشتن ظرفیت تحمل ناکامی» است…. فکر کن و ببین کجاها و از چه چیزهایی باید «ناامید» شوی و آنها را رها کنی چون با «واقعیت» فرسنگها فاصله دارند… یک رابطه معیوب؟ یک هدف تحصیلی غير واقع بینانه؟ یک هدف شغلی غیر واقع بینانه؟ فقدان یک عزيز؟ یا … ؟
دکتر مهرنوش اثباتی؛ روان شناس
خدا را شکر قدرت رها کردن، هنور در ما زنده است…
عمر هم عزیز است و وقتمان گرانبها…
برای آدمهای معمولی...
هو العلی العظیم
برای تمام کسانی که وقت به دنیا آمدنشان مادرانشان خواب عجیبی درباره ی آنان ندیده اند.
برای تمام کسانی که پدرانشان وقتی لقمه ای را در دهانشان می گذاشتند نانی از غیب بدست نیاورده و بدیشان داده اند.
برای تمام کسانی که دوران مدرسه ی شان عادی و معمولی بودند و در درس هایشان شکست میخوردند و با دیگران متفاوت نبوده اند.
برای کسانی که دوران کودکی شان را طوری طی کردند که کسی نوری در سر آنان ندید و همگان آنها را خردسالی عادی پنداشتند.
برای تمام کسانی که در تمام شقوق نوجوانی شان در هیمان کثرات و طوفان شلوغی های دنیا بی صدا توبه و گمان کردند به خاطر خطاهایشان در مسیر حقیقت بی استعدادند.
برای تمام کسانی که وقتی خواستند ازدواج کنند همسر آینده ی شان را در رویاها از دستان غیبی نشناختند.
برای تمام کسانی که رزقشان از طرق عادی و با سختی تامین می شود.
برای تمام کسانی که بچه داری میکنند،خانه تمیز میکنند،نان حلال و با هزار جان کندن بدون آنکه به دنبال امور ماورایی خاصی باشند به خانه می برند.
برای تمام کسانی که آرزوی استاد کامل داشتند و هیچگاه پیرمردی از پستوی صحراها و کوه قاف، ناگهان دست بر شانه های آنان نزد و صدایشان نکرد و یا در حرمی و یا مکان مقدسی برای رسیدن به این امر دستی از ماورا ندیدند و اکتفا کردند به جلسات و مجالس معمولی که خدا پیش پای آنان قرار داد و مشغول هستند.
تبریک میگویم!
دقیقا شما ویژه ترین آدمیان و مستعد ترین ها برای سلوک الی الله هستید.
همان ها که انتخاب می شوند.
چرا که شما در قاعده ی بازی قرار گرفته اید.
از آنجا که فرمود:
ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها.
شما برای حرکتتان ساختار خلقت را در هم نریخته اید و ایمان شما به ساحت دین رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم همان ایمان آوردن به سیاهی های روی سفیدی های منقوش است که فرمود آنان که چنین اند برادران من هستند و حسرت بر دل اصحاب خویش با برادر خواندن آنان گذاشت.
معمولی بودن پیچیده ترین حکمتی است که خدای علی اعلی به بنده ای عنایت میکند تا از لابلای همین امور عادی دست توحید را آرام آرام مسیطر بر جهان نظاره کند.
فراموش نمیکنم پیرمرد عارف بزرگی را که میفرمود معتقدم جای آنانی که ندیده اند و استقامت کردند و ندیده خریدارند با جای آنانی که فقط باید نشانشان بدهند تا حرکت کنند در روز قیامت متفاوت است.
معمولی بودن اما متشرع بودن و اهل ولایت الله بودن کلید گشایش لقاءالله در این دنیا است.
دوام و التزام درست به شریعت ساحت معمولی بودن شما را به لایه ای بالاتر از معمولی بودن منتقل میکند.جای که برای سطوح پایین تر دیگر معمولی نیست اما در آن آسمان و در آن طور از وجود برای اهلش معمولی است.
آنجا که فرمود:
لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا
همان مرتبه ای است که خرق تمام حجاب ها نیز در آن معمولی است و ریشه در اعماق بیکرانه ی عبودیت دوانده و از خویشتن چیزی نمی یابد که بخواهد تفاوتی با دیگران احساس کند.
این همان شیوه ی احراق است.
قدر خود را بدانید و امیدوارانه ملتزم باشید.
نشانه های غیبی همیشه برای قوی ترین ها نیست،گاهی بهانه ای برای تحرک ضعفاست.
اینجاست که مراقبه و محاسبه به کار می آید تا معلوم شود بی خبری ها و نیامدن ها از کدام چشمه نشات میگیرد….
♦️المکتوبات فی النجف الاشرف
ثبت قلبی علی دینک…
همه چیز دست خود خداست.
هر چقدر هم که آدم اهل برنامه ریزی ای باشی
میبینی کلیدیترین لحظه های زندگیت و مهمترین داشته هات، نه رو حساب کتاب خودت، که بر اثر یه لحظه و یه اتفاق جلو رفته.
اتفاقی که نه دست خودت بوده مسیرش نه
براش برنامه ریزی عجیبی داشتی!
فکر کنم بخاطر همین بود که یه بزرگی میگفت:
اتفاق اسم دیگه خداست.
و در نهایت همهچیز را خدا میچینه نه آدما!