رهگذر کوی دوست
خداوند، در قلوب پاک، ذهنهای روشن و عملهای صالح ظاهر میشود.
خداوند، در قلوب پاک، ذهنهای روشن و عملهای صالح ظاهر میشود.
شنبه 04/04/07
✅کربلا جلوه ی جهاد مبارزان حق است. در این صحنه، هر کدام از عناصر جبهه حق، به طریقی از امام دفاع کردند. گروهی به مقتضای مرد بودن، سلاح در دست گرفتند و به نبرد تن به تن با دشمن پرداختند، تا انکه شهادت را در آغوش گرفتند و گروهی دیگر نیز بنا بر زن بودن، عنصر صبر، عاطفه و قوت کلام را سلاح خود قرار دادند. انها با روشنگری و رساندن پیام قیام امام به گمراهان و جاهلان، به یاری امام شتافتند. رنج اسیری را به جان خریدند و شهر به شهر، فریادگر مظلومیت خاندان وحی و رسواگر ظلم یزیدیان شدند.
✅در عرصه تلاش و مجاهدت این مبارزان بلند قامت، مبارزان دیگری نیز حضور داشتند. انها در جثه کوچک؛ اما صاحب ارادهای قوی بودند. نمونه بارز این مجاهدان خردسال، رقیه سه ساله است. او که به ظاهر در قامت و سن و سال کوچک بود، اما در مرتبه روحانی و ایمانی به مقتضای نام پُر مسمای خود در اوج بندگی و ایمان قرار داشت و روح عظیم او دائما در حال ترقی معنوی و تقرب الهی بود. مجاهدی که توانست بابی دیگر از مبارزه را به تاسی از جده بزرگوار خود حضرت صدیقه سلام الله علیها بگشاید و با سلاح اشک، رسواگر بیداد ظالمان شود و جان اهل بیت را در ظلمتکده شام، نجات دهد.
✅دختری که به پشتوانه عاطفه عمیق پدر و دختری، با بیتابی که از خود در فراق پدر نشان داد و دیدار او را طلب کرد، در کنار روشنگری حضرت زینب و امام سجاد، درکنج ویرانه شام و در کنار قصر یزید، توانست با شهادت مظلومانه خود، معادلات یزید را بر هم زند و پیروزی ظاهری و عید بنی امیه را به شکست دائمی و عزای همیشگی تبدیل کند و برای نخستین بار جبهه شوم شام را توسط فردی از اهل بیت، فتح نماید. شهید مطهری درباره این فتح مبین چنین می¬گوید: «امیرالمومنین علی (ع) و امام مجتبی (ع) به رغم ماهها جنگ و ستیز نظامی با معاویه( در اثر حیله عمروعاص، بلاهت خوارج و سست عنصری بعضی از سرداران) نتوانستند شام را فتح کنند؛ اما سالار شهیدان - در تداوم و تکمیل حرکت آن بزرگواران - توانست با قافله اسیران به شام نفوذ کند و با سخنرانی های کوبنده و افشاگرانه زینب و امام سجاد علیهما السلام کاخ سبز اموی را بگشاید و در بازگشت به مدینه نیز سفیری جاودان -رقیه بنت الحسین (ع)- را برای ابلاغ پیام عاشورا در پایتخت بنی امیه برجای نهاد که نمادی ابدی از مظلومیت آل الله به شمار می رود.»
✅روایتِ فتح رقیه بنت الحسین، به خوبی بیانگر این است که جبهه حق در کنار همه سختیها و کارشکنیها، هیچگاه تسلیم حیلهها، توطئهها و تبلیغات گسترده باطل نمیشود و همواره به مبارزه خود ادامه میدهد. بنابراین در عرصه مبارزه همیشگی حق و باطل، هر کدام از اعضای جبهه حق میدانند که باید با توجه به تواناییها و نیروهای خود، نقشی را در این میدان بر عهده بگیرند و تا ظهور خورشید ولایت عظمی و منتقم خون اولیا از پا ننشینند و در این میان، داستان الهام بخش مبارزه رقیه بنت الحسین، نوعی دیگر از شیوه یاری ولی زمان است و یاد او و مزار پرنور او تا همیشه تاریخ، محفل تجمع سپاهیان حق و مدافعان حریم اهل بیت است.
✅سیدکاظمی
شنبه 04/04/07
عجیبند دختر بچه ها.
موهایشان را از هر وری که شانه کنی زیباست، پوستشان نرم است. دستهای کوچکشان دور دو انگشتت را هم نمیگیرد. صورتشان نصف یک کف دست هم نمیشود!
خلقیات با نمک، دارند معمولا به اکسسوری علاقه دارند. از مادر عروسکها بودن خوششان می آید. دست رد به خرید و بازار نمیزنند!
همپای مادر و پدر و خاله و عمه بازار رفتن را دوست دارند و از همه مهمتر آنها قدرت عجیبی در بردن دل بابا دارند. اکسسوری یعنی زیورآلاتی غیر از لباس اصلی،
مثلا دستبند!
مثلا گوشواره
و یا حتی روسری…
زبان به روضه چرا وا کنم؟ همین کافیست.
یا رقیه سه ساله یا عزیزه الحسین
هدی محمدی
#ان_شالله_دروغه
#دلواژه
#شب_سوم
شنبه 04/04/07
🍂 آوینی کجاست تا روایت کند:
بالی برای پرواز نمیخواهیم
همین پوتینها ما را به آسمان میبرد
🔸 بجا مانده از مدافع وطن
سرباز پدافند میلاجرد نزدیک خنداب
#روایتهای_جنگ_تحمیلی_دوم
#قرارگاه_جهادی_اندیشه|عضو شوید👇
🆔@ANGOMANELMI_MODRRESI_MAAREF_UT
⚠️استفاده از مطالب کانال با ذکر لینک
شنبه 04/04/07
🔻قاسم سلیمانی خانهی ما هم شهید شد؟!
هر جای دل مادر که دست میگذارم یک خط روضهاست، روضههای مجسمی که به چشم دیده.
از زبان مادر شهید سیدمصطفی سادات ارمکی(از شهدای دانش هسته ای که همراه با خانواده اش به فیض شهادت نائل شد)
«شهادت سیدمصطفی چیز دور از انتظاری برایم نبود، همیشه میدانستم دیر یا زود یک روز بالاخره این خبر را میشنوم. برای همین از قبل به همسرم و پسرهایم گفته بودم هر اتفاقی افتاد اول به خودم بگویند، قول میدهم طاقت بیاورم. یکشنبه صبح در آشپزخانه مشغول بودم که همسرم دستم را گرفت و گفت بیا بنشین. یقین کردم که اتفاقی افتاده مخصوصا که دیشب ریحانه سادات روی زبانش حرف شهادت افتاده بود و ول نمیکرد. قرآن را به سینه چسباندم و گفتم: آمادهام.بچهها مِن مِن میکردند: مصطفی شهید شده…من صبور بودم اما داغ امان نمیداد: فهیمه هم شهید شده. برای هر کدامشان چندثانیه بیشتر فرصت عزاداری نداشتم چون بلافاصله اسم دیگری از عزیزانم در لیست قرار میگرفت: ریحانهسادات هم… گریه میکردم و میگفتم: منزل نو مبارکشان _فاطمهسادات… قبل از اینکه اسم سیدعلی را بیاورند پیشدستی کردم: سردار سلیمانی من هم شهید شده؟! از های های گریههایشان جوابم را گرفتم. سید علی عاشق سردار سلیمانی بود. راه میرفت توی خانه و طوری رفتار میکرد که مثلا حاج قاسم است من هم به این اسم صدایش میکردم. سردار سلیمانی ما هم پیکرش سالم نبود از روی DNA شناساییاش کرده بودند. وقتی در معراج گفتم سید علی را بدهید تا به جای مادرش برای پسرم لالایی بخوانم از سبکی تابوتش فهمیدم چیزی از چهارسالهی مان نمانده.»
تکههای دل مادربزرگ، هر کدام جایی افتادهاند؛ زیر آوار، کنار فاطمه و فهیمه…کنار پیکر سوختهی سیدعلی…در تابوتِ سر به مهر ریحانهسادات… جملهاش روضه را تکمیل میکند: باید خانه را ببینی، برایم گودال قتلگاه درست کردهاند. گودالی که دلم میخواهد شکایتش را پیش حضرت زینب (سلاماللهعلیها) ببرم. کاش فقط پسرم را شهید میکردند… کاش فقط مصطفی را…»
جمعه 04/04/06
˼آخرش باید
قهرمان خودت باشی
چون همه مشغول نجات خودشونن✨
*از بازی پر حاشیه، عمدا بباز بیا بیرون
هیچ چیز مهمتر از آرامشت نیست…*
پنجشنبه 04/04/05
بسم الله الرحمن الرحیم
هیئت حسینی نخل کاشان صِدره و سِرفِره
شهر تاریخی کاشان، در حاشیه کویر مرکزی ایران و در جوار دریاچه نمک و دامنه کوهستان کرکس واقع شده است.این شهر با پیشینه ای چند هزارساله، بخشی از تاریخ غنی و پرماجرای این سرزمین است. کاشان در کتاب قطور تاریخی خود، فهرستی بلندبالا از میراث فرهنگی معنوی و مادی را به یادگار دارد. اگرچه این شهر بیشتر به گلاب و عطر گلهای محمدی اش شناخته می شود، اما جاذبه های دیگر آن همچون خانه های تاریخی با معماری اصیل و زیبا، زیارتگاه ها و امامزادگان، مراسم سنتی قالی شویان، باغ فین و چشمه سلطانی، هنر پارچه بافی و نساجی، فرش دستباف با نقشه های رنگین و تمدن هزاران ساله سیلک نیز از دیگر ویژگیهای برجسته آن هستند. این شهر زادگاه نام آوران بزرگی چون ملامحسن فیض کاشانی، غیاث الدین جمشید کاشانی، کمال الملک و سهراب سپهری است. اما روی دیگر جاذبه های متعدد این کهن شهر و در پس آثار باستانی ملی و میراث معنوی آن، حسینیه های متعددی است که در گوشه گوشه این دشت فرهنگی، خود را نشان می دهد. کاشان به گواه تاریخ، در زمره شهرهایی است که سابقه تشیع و دلدادگی مردمانش به ولایت حضرت امیر علیه السلام، به قرون اولیه اسلام می رسد و جزء کهن ترین شهرهای ایران در تشیع به شمار می رود. از این رو در گشت و گذار در این شهر تاریخی،آنچه که به چشم می آید، سر در محله های این شهر مذهبی است، که هر کدام نام هیئت و حسینیه ای را بر دوش می کشند. این حسینیه ها و تکایا، هر کدام قدمتی کوتاه و بلند دارند و بستر اصلی برگزاری مراسم عزاداری حسینی و ایام شهادت اهل بیت علیهم السلام هستند.
تکیه و حسینیه صدره و سرفره، قدیمیترین حسینیه این شهر است. برای مشاهده این تکیه و مراسم سنتی آن، باید از بافت قدیمی و تاریخی کاشان، از میان کوچههای تنگ و باریک با دیوارهای کاهگلی و زیرگذرهای کوتاه گذشت. تکیه صدره در کوی سرفره کاشان قرار دارد و آیین سنتی نخلگردانی، مهمترین شاخصه و نماد عزاداری حسینی آن است.
این تکیه که با نام “هیئت حسینی نخل کاشان صدره و سرفره" شناخته می شود، در محله ی گذر تقی خان کاشان و در جوار مجموعه ی خانه های تاریخی قرار دارد. این هیات در سال 1050شمسی پایه گذاری شده است و موسسان این هیات همه از سادات بوده اند. محوطه این تکیه شامل حیاطی است که در یک طرف آن ساختمان تکیه قرار دارد و در طرف دیگر آن، ایوانی است مستطیل شکل و مسقف با ردیفی از طاق نماهای زیبا با تزیینات هندسی ظریف و کاشیکاری شده، که بر ستونهای سنگی قرار گرفته است و فضایی دلنشین خلق کرده است. این مکان محل نگهداری نخل تکیه است. استفاده از حیاط مرکزی که عنصری کلیدی در معماری سنتی ایرانی محسوب میشود، جلوه ای دلنشین به فضای تکیه داده است. همچنین سقاخانه ای کوچک جهت روشن کردن شمع در داخل دیوار وجود دارد که با پنجره فلزی و مشبک پوشانده شده است. قالی هایی نیز در این ایوان پهن شده اند تا محلی برای استراحت و انجام مناسک دینی عزاداران و ارادتمندان حسینی باشد. ساختمان اصلی تکیه در دیگر سوی حیاط قرار دارد که از عناصر معماری ایرانی بهره برده است. فضای تکیه، فضای ساده ای است؛ اما سقف تکیه، نمونه زیبایی از معماری سنتی ایرانی است. در این سازه زیبا، چندین گنبد به چشم میخورد که از کاربندی ها، طاقهای جناغی و مقرنس کاریها بخوبی بهره برده و رنگهای ملایم و هماهنگ بکار رفته در آن، حسی از ارامش را به بیینده القاء می کند. در و پنجره های قوسی شکل این تکیه، نمادی از آسمان و جهان ماورایی است که استفاده از قوسها به نوعی اتصال میان زمین و آسمان را به تصویر می کشد و شیشه های رنگی بکار رفته در این پنجره ها به همراه اشکال هندسی شان، زیبایی این مکان را دوچندان کرده است. علاوه بر زیبایی فضای معماری ایرانی این مکان مقدس، جو روحانی و معنوی حاکم بر این تکیه است که روح انسان را مورد نوازش قرار می دهد. جوّی که برخاسته از ضمیر پاک عاشقان حسینی است.
اما علت نامگذاری این تکیه به نخل حسینی، وجود نخل قدیمی و مراسم مربوط به آن در دهه اول محرم است. “نخل” تابوت وارهای است که بصورت اتاقکی چوبین و ساده به عنوان نماد تشییع بدن مطهر امام حسین علیه السلام بکار میرود و یکی از نمادهای مهم مراسم حسینی و آیین های مرتبط با آن در مناطق مرکزی ایران است. آیین مربوط به نخلگردانی سرفره، همراه با مقدماتی است که شامل لباس پوشانی، عمامه گذاری، طناب بندی و شمع گذاری می شود. مراسم لباس پوشانی، صبح تاسوعا توسط فردی به نام “بابای نخل” انجام میشود. لباس نخل همان پارچه سیاه رنگی است، که بر تن نخل پوشانده میشود. سپس، عمامه گذاری صورت میگیرد، به این معنا که دستاری سیاه رنگ، در قسمت نوک نخل قرار میگیرد. این عمل مشابه عمل تشییع کردن علماست که هنگام تشییع بدن انها، عمامه ایشان بر روی تابوت قرار می گیرد. طناب بندی نخل نیز، عملی است که طی آن، با طنابهای نخی و پنبه ای، پایه های نخل محکم می شوند تا هنگام مراسم مورد استفاده نخل کشها قرار بگیرد و باعث سهولت در حمل نخل شود. همچنین این عمل موجب استحکام نخل هنگام حمل آن میشود. شمع گذاری نیز مراسمی است که به نیت طلب حاجت و به یاد آوارگی حضرت زینب سلام الله علیها و فرزندان سیدالشهدا علیه السلام در بیابان تاریک کربلا صورت می گیرد و نوعی تکریم و بزرگداشت به شمار می رود.
اما، اصلی ترین قسمت مراسم این تکیه، مراسم ویژه نخل گردانی است که در شب عاشورا، عصر عاشورا و شب شانزدهم محرم (شب ششم شهادت امام حسین علیه السلام ) صورت می گیرد. طی این مراسم سنتی، نخل سرفره با همراهی جمعیت بسیاری از عزاداران حسینی از مرکز اصلی تکیه به سمت سایر مراکز هیئت شهر کاشان و زیارت امامزادگان، حرکت داده میشود. به قول هیئتی های کاشان، در این مسیر نخل به زیارت دوره می رود. در طول مسیر این حرکت نمادین نیز، مردم به شیوه های مختلف ارادت خود را به امام حسین علیه السلام نشان می دهند. برخی اسفند دود می کنند، عده ای حلوا و شربت پخش می کنند، گروهی گوسفند قربانی می کنند و بعضی دیگر گلاب بر روی عزاداران می پاشند. در انتهای این مراسم نیز عزاداران اطعام می شوند. این اعمال، نشان دهنده احترام عمیق و علاقه قلبی مردم به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام است.
آمیختگی عاشورا با فرهنگ مردم هر منطقه، نشانگر ارتباط نزدیک و تأثیرگذار این واقعه دردناک با احساسات، شیوه زندگی و باورهای مردم آن سرزمین است. کاشان نیز به واسطه تاریخ کهن خود، به ویژه پیشینه درخشانش در ارادت به اهل بیت، از پیشینه و فرهنگی غنی در زمینه هنرها، آیینها و اماکن مذهبی برخوردار است. شناسایی و حفظ این سنتها و اماکن مربوط به آنها، علاوه بر بزرگداشت شعائر حسینی، می تواند به تقویت هویت جمعی مردم این منطقه فرهنگی بینجامد. به ویژه در عصر ارتباطات که خرده فرهنگها در معرض آسیبهای جدی قرار گرفته اند، نگهداری این سنتها می تواند به غنای فرهنگی کشور و به طور خاص آیین های سنتی عزاداری حسینی کمک کند.
*منبع: بررسی انسانشناختی پدیده نخلگردانی در کاشان (مطالعه موردی: نخل هیأت حسینی در محله سرفره و گذر صدره)/ کریم خانمحمدی؛ محدثه یوسفی
به قلم: سیدکاظمی
چهارشنبه 04/04/04
﷽
پاداش تلاش برای کشور و خدمت به اسلام
✍️امروزه مفهوم جنگ تعریف گستردهتری یافته است. در گذشته، جنگ به تقابل مستقیم میان دو یا چند گروه مسلح، مانند ارتشها، در میدانهای نبرد مشخص محدود میشد. اما در دهههای اخیر، قدرتهای استعماری در کنار درگیریهای نظامی مستقیم، از اشکال نوین جنگ بهصورت ناجوانمردانه بهره میبرند. ترور هدفمند، مانند ترور دانشمندان و نخبگان هستهای ایران یا دیگر کشورهای مسلمان، یکی از این اشکال جدید است که میتوان آن را بخشی از جنگ نامتقارن یا نیابتی دانست. هدف اصلی این اقدامات، تضعیف زیرساختهای علمی، اقتصادی و سیاسی کشورهای هدف است.
✍️در جنگ تحمیلی کنونی رژیم صهیونیستی علیه ایران، حذف نخبگان علمی سرعت بیشتری به خود گرفت و دانشمندان عرصه علم و فناوری هستهای هدف مستقیم ترورهای هدفمند این رژیم جنایتکار قرار گرفتند. بررسی سبک زندگی این شهدا نشان میدهد که دو مؤلفه اصلی و برجسته، یعنی پایبندی به ارزشهای اسلامی و تعهد به خدمت به وطن برای رشد و توسعه ایران، آنان را به هدف اصلی این نبرد تبدیل کرده است.
✍️شهید محمدمهدی طهرانچی، استاد تمام فیزیک دانشگاه شهید بهشتی و رئیس دانشگاه آزاد اسلامی، از شهدای برجسته علمی روز جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ بود. ویژگیهایی چون دانشمندی، مدیریت جهادی، خستگیناپذیری، انقلابیگری و ولایتمداری، او را به نخبهای تراز انقلاب اسلامی تبدیل کرده بود. به گفته همکارانش، «شهید طهرانچی معتقد بود قرآن باید مبنای حرکت علمی و فرهنگی دانشگاهها باشد و همواره بر پیوند علم مدرن با مفاهیم قرآنی تأکید داشت.*» در دوره مدیریتش، برنامههای آموزشی و پژوهشی با محوریت قرآن، از جمله کارگاههای تفسیر و کانونهای قرآنی، گسترش یافت. او بهعنوان رئیس دانشگاه آزاد اسلامی، به دنبال تبدیل دانشگاه به نهادی کارآفرین، مسئلهمحور و مهارتی بود و الگویی نوین برای دانشگاههای نسل جدید ارائه کرد.
✍️شهید طهرانچی دانشمندی برجسته با هوش فوقالعاده و توانایی اجرایی و مدیریتی بالا بود. او با تسلط بر مبانی علمی، دینی، فقهی و تاریخی، فیزیک را هنرمندانه به دین و تاریخ پیوند داد. این ویژگی منحصربهفرد، او را به شخصیتی خاص و الگویی تأثیرگذار با شاگردان فراوان تبدیل کرد.
✍️هر چند این نوشتار مجال اندکی بود برای ترسیم زندگی پرتلاش و خستگی ناپذیر این شهید والامقام، شهیدی که خادم اسلام و سرباز وطن بود. اما کلام این استاد، بهترین معرف اوست: «اگر برای کشورت تلاش کردی، باید منتظر پاداش هم باشی. آدمی که دشمن ندارد، به نظرم وجود ندارد. هرچه دشمنت شقیتر و جدیتر باشد، یعنی در زندگیات مؤثرتر بودهای.***»
*دکتر محمدعلی خلیل زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه بین المللی امام رضا (ع)
**مقاله: شهید طهرانچی به روایت آنهایی که او را از نزدیک میشناختند | استادتمامِ تعهد و تخصص. شهرآرا نیوز
*گفتگوی شهید طهرانچی در برنامه تلویزیونی برمودا.
✍️ به قلم خودم
چهارشنبه 04/04/04
*#روایت_زنانه_جنگ
#ما_از_ازل_فقط_درِ_این_خانه_را_زدیم*
آمدنش که طول کشید، رو به هم نگاه کردیم و همزمان گفتیم: «نکنه توش بمب باشه؟!»
کوله و بطری آب معدنیاش را کنار ما رها کرده بود و سراغ سرویس بهداشتی مسجد را گرفته بود. چهرهاش برایم آشنا بود؛ قبلا توی محله دیده بودمش ولی توی مسجد، نه!
وقتی برگشت، گوشه دیوار نشست. حال غریبی داشت. فاطمه دستش را روی شال افتاده روی شانهی دختر گذاشت و پرسید: «شما حالتون خوبه؟»
بیهوا خودش را توی آغوش فاطمه انداخت و ابر سنگین بغضش را روی شانههای او خالی کرد.
کمی که سبک شد، گفت: «این چندشب با این سر و صداها و از ترس اصلا نتونستم بخوابم. دیگه کم آوردم، اومدم مسجد شاید یه کم آروم بشم.»
از گوشه چشم میدیدم که اشکهایش با هر بند دعای کمیل از بند رها میشدند.
موقع رفتن همینطور که شالش را روی سر مرتب میکرد، با لبخند زیبایی گفت: «امام حسین خودش نجاتمون بده..»
سیاهی کتیبهها و پرچمهایی که آخر مراسم داشت تن مسجد را میپوشاند، توی چشمم موج برداشت. زیر لب زمزمه کردم:
«گرچه دنیا چنین پرآشوب است، در کنار تو جای ما خوب است
گوشهی کشتی حسینیم و گوشهی چشم ناخدا را شکر»
#زهرا_مشایخی