رهگذر کوی دوست
خداوند، در قلوب پاک، ذهنهای روشن و عملهای صالح ظاهر میشود.
خداوند، در قلوب پاک، ذهنهای روشن و عملهای صالح ظاهر میشود.
شنبه 04/03/24
Iranian missiles rained down on Israeli terrorists. This is the response to Israel’s aggressions and atrocities. You started the war! But a mighty Iran will end this war and Israel’s existence
iran#
Death to Israel / Israel must be destroyed / Israel must feel insecure / Long live Iran, long live the IRGC / Feel the fear of Gaza’s children.#
پنجشنبه 04/03/22
*هوالعلی الاعلی*
قسم به وعده شیرین مَن یَمُت یرنی
که ایستاده بمیرم به احترام علـــــی
به حال سجده بیفتم به احترام علـــــی
خوشا دمی که بمیرم به زیر گام علـــــی
به گنبد و به ضریح و به حرمت نجفش
علی امام من است و منم غلام علــــــی
حارث همدانى از دوستان و پیروان مخلص امام على (علیه السلام) بود، و در جایگاه بلندى در پیشگاه آن حضرت قرار داشت، او بیمار شد، حضرت على (علیه السلام) براى احوال پرسى با او ملاقات کرد و پس از گفتگوئى، به او فرمود:
اى حارث! به تو مژده مى دهم که در لحظه مرگ مرا مى بینى و مى شناسى، و همچنین هنگام عبور از پل صراط و در کنار حوض کوثر و هنگام مقاسمه.
حارث عرض کرد: مقاسمه چیست؟
حضرت امیر (علیه السلام): مقاسمه، آن است که من دوزخیان را به دوزخ (و بهشتیان را به سوى بهشت) تقسیم صحیح می کنم، مى گویم: اى آتش این دوست من است، او را رها کن و این دشمن من است او را بگیر.
سپس امیرالمومنین (علیه السلام) دست حارث را گرفت و فرمود: اى حارث! همین گونه که دستت را گرفتم، پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) دستم را گرفت در آن هنگام که از حسادت قریش و منافقین، به آن حضرت شکایت نمودم، به من فرمود: وقتى روز قیامت بر پا شود، من ریسمان و دامن عصمت خدا را بگیرم، و تو اى على! دامن مرا بگیرى! و شیعیانت دامن تو را بگیرند… سپس سه بار فرمود، اى حارث تو با آن کسى که دوستش دارى هستى و همراه اعمالت مى باشى.
حارث برخواست و از شدت خوشحالى نمى توانست لباس خود را جمع کند و روپوش خود را مى کشانید و مى گفت:
پس از این سخن (که هنگام مرگ و… با على (علیه السلام) ملاقات کنم) هیچ باکى از مرگ ندارم که من بر مرگ وارد گردم، یا آن بر من وارد شود.
الأمالي (للمفید) , جلد۱ , صفحه۳.
.https://noorlib.ir/book/view/1425?sectionNumber=2&pageNumber=3&viewType=html
چهارشنبه 04/03/21
🔸روزی معاویه وارد مکه شد، برخی برای پاچهخواری نزد معاویه آمده و گفتند : آیا خبر داری که ابن عباس کرسی تفسیر قرآن گذاشته و به بهانه آن آیات قرآن را به نفع علی بن ابیطالب تفسیر میکند؟!
معاویه گفت: واقعا؟!😳خودم رسما وارد مجلس می شوم و جمع شان را بر هم می زنم.
معاویه وارد مجلس تفسیر ابن عباس می شود، ابن عباس با چنان کیفیتی تفسیر آیات می کرد که معاویه هیچ جای اعتراضی برخود ندید؟
بعد از مجلس معاویه رو به ابن عباس کرد و گفت:ابن عباس تو تفسیر آیات می کنی یا فضائل علی بن ابیطالب را بازگو می کنی؟
ابن عباس گفت : معاویه به من بگو کجای قرآن است که فضائل علی بن ابیطالب نیست؟ از خودت هم سوال می کنم جواب می دهی؟
📖 انَّما اَنتَ مُنذِرُ و َلِکُلِ قَومِ هاد
این آیه برای کیست معاویه؟
معاویه گفت : رسول خدا فرمود ؛ منذر این امت منم و هادی وجود علی بن ابیطالب است.
ابن عباس گفت :
📖 انَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا
بگو این آیه برای کیست معاویه؟
معاویه گفت : این هم قصه ی طهارت و عصمت علی بن ابیطالب و اهل بیتش است.
ابن عباس گفت :
📖 انَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُه وَالَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوهَ وَ یُوتونَ الزَّکوةَ وَ هُم رکِعون
معاویه این آیه برای کیست؟
معاویه گفت : زمانی که علی بن ابیطالب انگشتر در راه خدا داد این آیه بر حق علی نازل شد، قبول دارم
ابن عباس گفت :
📖 عمَّ یَتَساءَلون عَنِ النَّبَاِ العَظیم
معاویه بگو این آیه در حق کیست؟
معاویه گفت : رسول خدا فرمود ؛ خبر عظیم علی بن ابیطالب است که هم مردم ازش می پرسند و هم من از علی خواهم پرسید.
ابن عباس گفت :
📖 واعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوا
بگو ببینم این آیه برای کیست؟
معاویه گفت : پیغمبر فرمود ؛ حبل الله علی بن ابیطالب است دست به دامن علی بزنید و جای دیگر نروید که گمراه میشوید.
ابن عباس گفت :
📖 کفی بِاللهِ شَهیدا بَینی وَ بَینَکُم
این آیه برای چیست معاویه؟
معاویه گفت : این قصه قصه ی علم علی بن ابیطالب است که خدا همه ی علم جاری رو در سیره ی او تعریف میکند.
ابن عباس گفت :
📖 قلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا و َأَبْنَاءَکُمْ و َنِسَاءَنَا و َنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ
بگو به من که این آیه برای کیست؟
معاویه گفت : این هم ماجرای مباهله با اهل نجران است که خدا در این آیه علی بن ابیطالب را نفس پیغمبر میخواند.
ابن عباس گفت :
📖 ساَلَ سائِلٌ بِعَذابِ واقِع
این آیه برای چیست معاویه؟
معاویه گفت : روز غدیر شخصی نزد رسول خدا آمد و گفت این سخنان از خودت بود یا از خدا؟ پیغمبر فرمود امر رسالت بود ، شخص رو به پیغمبر کرد و گفت ؛ به خدا بگو بر من عذاب وارد کند که تحمل ولایت علی را ندارم و خداوند جلوی همگان دشمن علی را هلاک کرد، ابن عباس قبول دارم.
آیا باید فقط همین آیه را بخوانی؟
ابن عباس گفت :
📖 یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک
این آیه دیگر برای چیست معاویه؟
معاویه گفت : این هم ماجرای ابلاغ ولایت علی بن ابیطالب است قبول دارم
ابن عباس گفت :
📖 الیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم
معاویه به من بگو این دگر برای کیست؟
معاویه گفت : این آیه هم اکمال دیانت در پرتوی ولایت علی بن ابیطالب است،ولی آیه ای دیگر بخوان نه این را
ابن عباس از جا بلند شد و گفت: معاویه به من بگو کجای قرآن را بخوانم که فضل علی بن ابیطالب نباشد؟کجا را بخوانم که از علی بیان نشده باشد؟
معاویه گفت : اصلا ابن عباس بخوان
📖 اذا زُلزِلَتِ الارض زلزالها
ابن عباس: این آیه هم فضل علی بن ابیطالب است
معاویه گفت: علی در این آیه دگر چه میکند؟
ابن عباس گفت: نشنیدی بعد از رسول خدا یک سال نگذشته بود که زلزله ای بر مدینه آمد که همه ی مردم از شدت وحشت از خانه به در شده بودند و علی در میانشان حاضر شد و خواند این آیه را و پایش را بر زمین کوبید و فرمود: زمین ابوتراب بر تو امر می کند آرام گیر
👈 معاویه که از غضب بر خود می پیچید گفت: ابن عباس راحت بگو تا قرآن باشد، علی هم خواهد بود؟
📚 بحارالانوار ج٤٤ ص١٢٥
═✧❁🌷#یاعلی🌷❁✧┄
╭🪴
╰┈➤@moslem_garivani
چهارشنبه 04/03/21
روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی آمدند، در حالی که طلا و جواهر و اشیاء گرانبها به همراه داشتند.
راهب رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( ابوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سؤال کرد “خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟”
پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟
ابوبکر گفت ، نامم “عتیق” است.
راهب پرسید نام دیگرت چیست؟
ابوبکر گفت نام دیگرم “صدیق” است.
راهب سؤال کرد نام دیگری هم داری؟
ابو بکر گفت “نه هرگز”
پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست.
✍️ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟
راهب پاسخ داد من به همراه جمعی از مسیحیان از روم آمده ام و جواهر و اشیاء گرانبها به همراه آورده ایم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سؤال بپرسیم ، پس اگر توانست به سؤالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او می بخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سؤالات ما را پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز می گردیم.
✍️ابوبکر گفت سؤالاتت را بپرس ، راهب گفت باید به من امان نامه بدهی تا آزادانه سؤالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سؤالاتت را بپرس.
✍️راهب سه سؤالش را مطرح کرد:
1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟
*چه چیز است که از آن خدا نیست؟*
2)ما هو شئ لیس عندالله؟
*چه چیز است که در نزد خدا نیست؟*
3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟
*آن چیست که خدا آن را نمی داند؟*
پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس به دنبال عمر فرستاد و راهب سؤالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس به دنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سؤالات جا خورد و جمعیت گفتند چه سؤالیست که میپرسی؟
خدا همه چیز دارد و همه چیز را می داند.
✍️راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم .
✍️سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود به سرعت خود را به امام علی (ع) رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند.
پس امام علی (ع) بهمراه پسرانش امام حسن(ع) و امام حسین (ع) میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعتِ حاضر مواجه شدند.
✍️ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جستجویش هستی آمد ، پس هر سؤالی داری از علی(ع) بپرس!
راهب رو به امام علی(ع) کرده و پرسید: نامت چیست؟
امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان *"الیا"* نزد مسیحیان *"ایلیا"* نزد پدرم *"علی"* و نزد مادرم *"حیدر"* است.
پس راهب گفت ، نسبتت با نبی(ص) چیست؟
✍️امام علی (ع) فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم.
پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی.
پس به سؤالاتم پاسخ بده و دوباره سؤالاتش را مطرح کرد.
✍️امام علی (ع) پاسخ دادند:
فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا
فلیس من الله ظلم لأحد
و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک🍃
🔹 *آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است.*
🔹 *آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است*
🔹 *و آنچه خدا نمی داند ، شریک و همتا برای خود است*
پس راهب با شنیدن این پاسخ ها ، امام علی علیه السلام را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت:
“أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة"🍃
✔️به درستی که نامت در تورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی(ع) تقدیم کرد و امام در همان جا اموال را بین مسلمین قسمت کرد.
🍃🌴🍃
منبع: کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی
یکشنبه 04/03/18
روزی دانشمند نامدار اهل سنت (قاضی عبدالجبّار) با انبوهی از شاگردانش از سنّی و شیعه مشغول تدریس بود که شیخ مفید(ره) عالم توانمند شیعه در مناظره و فن بیان، به صورت گمنام وارد جلسه درس او شد و دم در نشست، عبدالجبار تا آن روز شیخ مفید را ندیده بود، ولی وصفش را شنیده بود.
پس از لحظهای، شیخ مفید به قاضی رو کرد و گفت:
- «آیا اجازه میدهی، در حضور این دانشمندان، سؤالی از شما کنم؟»
- بپرس
- حدیث معروف غدیر که شیعیان روایت میکنند: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ، آیا سندش صحیح است و یا شیعه آنرا به دروغ ساخته؟
- این روایت،صحیح است.
- پس منظور از کلمه «مولی» در این روایت چیست؟
- منظور، آقائی و اولویّت است.
- اگر چنین است پس طبق فرموده پیامبرـ صـ، علی ـ ع ـ آقائی و اولویّت بر دیگران دارد، بنابراین، این همه اختلاف و دشمنیها بین شیعه و سنّی برای چیست؟
- ای برادر! این حدیث (غدیر) روایت (و مطلب نقل شده و ظنی) است، ولی خلافت ابوبکر، «درایت» و عقلی و قطعی است، و آدم عاقل، به خاطر روایتی، درایت را ترک نمیکند!!
🪴
- اگر چنین است پس شما درباره این حدیث چه میگویید که پیامبرـ ص، در شأن علیـ ع ـ فرمود: «یَا عَلیُّ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلمِی»: «ای علی! جنگ تو،جنگ من است، و صلح تو، صلح من است»
- این حدیث،صحیح است.
- شیخ مفید: بنابراین آنانکه جنگ جَمَل را به راه انداختند مانند طلحه و زبیر و عایشه و با علی جنگیدند، طبق حدیث فوق و اعتراف شما به صحّت آن، باید (با شخص رسول خدا جنگیده باشند) و کافر باشند.
- عبدالجبار: ای برادر! آنها (طلحه و زبیر و …) توبه کردند.
شیخ مفید: جنگ جمل، درایت و قطعی است، ولی در اینکه پدید آورندگان جنگ، توبه کردهاند، روایت و شنیدنی است، و به گفته تو نباید درایت را فدای روایت کرد، و مرد عاقل به خاطر روایت، درایت را ترک نمیکند.
قاضی عبدالجبار، در پاسخ این سؤال فرومانده، پس از ساعتی درنگ ، سرش را بلند کرد و گفت : «تو کیستی؟»
شیخ مفید: من خادم شما محمّدبن محمّدبن نعمان هستم.
قاضی هماندم برخاست و دست شیخ مفید را گرفت و بر جای خود نشانید و به او گفت: «اَنْتَ الْمُفِیدُ حقّاً»: «تو در حقیقت، مفید (فایده بخش) هستی»
علمای مجلس از رفتار قاضی رنجیده خاطر شدند و همهمه کردند، قاضی به آنها گفت: من در پاسخ این شیخ (مفید)، درمانده شدم، اگر هر یک از شما پاسخی دارد، برخیزد و بیان کند.
هیچ کس برنخواست، به این ترتیب، شیخ مفید،پیروز شد و لقب «مفید» در این مجلس، برای او بر سر زبانهای مردم افتاد.
📕مجالس المؤمنین، ج 1، ص 200 و 201 (مجلس پنجم)
🪴
پنجشنبه 03/11/18
- “باء”
قرآن کریم با “ب” آغاز می شود. “الف” آغازکننده ی آن نیست. تمام سوره های قرآن با “ب” آغاز شده اند. حتی سوره ی توبه که فاقد بسم الله الرحمن الرحیم است آن نیز با “ب” آغاز شده است؛ “بَرَآءَةَُ…”. الفِ ذات، در غیب الغیوب خویش است. و “ب” اولین تجلی است. برخی آن را عقل اول یا روح اعظم گویند. در “بسم” همزه ی “اسم” محذوف نیست. دقت کن! آن در غیب است. هیچ دلیل و توجیهی در قواعد زبان عربی برای حذف “ا” در “اسم” وجود ندارد. تنها استثناء همینجا و در “بسم الله الرحمن الرحیم” است. در هر جای دیگری این “ا” آشکار است مثل: “فَسَبِّح بِاسمِ رَبِّکَ العَظِیم”. “اِقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ”… می بینی! همزه در همه ی این موارد ظاهر است جز “بسم الله الرحمن الرحیم”. چه آن اشاره به ذاتی است که نادیدنی است. و این “ب” هست که در آغاز کلام الله مسئولیت ظهور را بر عهده گرفته است. قرآن کریم، مخزن و گنجینه ی ظهورات و تجلیات است. اگر آن “ا” که خود حقیقت وجود و ذات آن است روزی اراده ی ظهور کند، همه ظهورات دیگر، بیدرنگ در او محو می گردند.
برگرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی