موضوع: "تاملات"
به نام اللّه که بینهایت بخشنده و مهربان است
قسم به روشنایی روز(۱)
و قسم به شب آرام و آرامش بخش(۲)
که پروردگارت تو را رها نکرده و بر تو خشم نگرفته است(۳)
بدون تردید آخرت برای تو بهتر از دنیاست(۴)
و بزودی پروردگارت به تو نعمتی عطا کند تا خشنود شوی(۵)
آیا تو را یتیم نیافت و پناهت داد؟!(۶)
آیا تو را گمگشته نیافت و هدایتت کرد؟!(۷)
آیا تو را عائله مند نیافت و توانگرت کرد؟!(۸)
پس با یتیم با قهر رفتار مکن!(۹)
و نیازمند را از خود مران!(۱۰)
و از نعمت پروردگارت بگوی!(۱۱)
عجیب سورهای است، زیبا و امید بخش. با روشنایی روز آغاز و با نعمت پروردگارت پایان میگیرد.
پروردگار مهربانی که در همه موقعیتها - چه بدانی چه ندانی- مراقب و محافظ تو بوده و تو را در بستر هدایت خویش پرورانده است.
این سورۀ توست و این رب، پروردگار توست. تو به خود نیامدهای، و بیهوده این راه دراز را نپیمودهای. تو در جریان رُبُوبی (پرورشی) خود سیر میکنی. تو تحت نظر و مراقبت پروردگارت بسر میبری. تمام ماجراهای زندگی ات حساب شده بودهاند. تک تک افرادی که در زندگیات آمدهاند، هر کدام طبق برنامهای تأثیری داشتهاند و در زندگیت چون کاتالیزوری عمل کردهاند. درسی در کار بوده است. هرکدام بستری از آگاهی بودهاند. تا اینجا که آمدهای با نیرو و نعمت پروردگارت آمدهای.
تو بی کس نیستی. تو را رها نکردهاند. تو “رب” داری. پس باید میوۀ خودت را بدهی. رب، تو را به بار مینشاند.
اینجا مزرعۀ آخرت است. و او باغبان الهی است. به موقع آب میدهد و به موقع شاخههای اضافه را میزند. قهر و لطفش در یک جهت است. دو بازو است که هر دو در خدمت رشداند.
هر سختی که پشت سر گذاشتهای در آن رشدی نهفته بوده است. هیچ چیز همیشگی نیست، کما اینکه نبوده است. تمامی ماجراها گذرا است. حل میشوند، به چیز دیگری تبدیل میشوند. و آن سختیها برای خالص کردن است. برای به آگاهی رساندن؛ زیرا آگاهیِ ناب یگانه کالای ارزشمند توست. از خاک تو را برداشته به افلاک میرساند. به “مطلق” نائل میکند. “خلاص"ات میکند.
آنگاه موقعش که رسید خودِ آگاهی را هم رها میکنی. به آن فکر نمیکنی. فقط هستی. در یک هستِ مطلق.
#مسعود_ریاعی
#کتاب_تفسر_خیر
#سوره_ضحی#جریان_ربوبی
#عصر_کنکاش
وَ أَنْزِلْ يَقِينَكَ فِي صَدْرِي وَ رَجَاءَكَ فِي قَلْبِي حَتَّي لاَ أَرْجُوَ غَيْرَكَ…یا ربی…
شهید آیتالله سید محمد باقر صدر:
ما معتقدیم که ما از هارون الرشید برتریم،از هارون الرشید ورع و تقوایمان بیشتر است. عجب! مگر دنیای هارون الرشید به ما عرضه شد و ما نپذیرفتیم که میگوییم ورع ما از او بیشتر است؟ فرزندانم!برادرانم! عزیزانم! ای فرزندان علی ع آیا دنیای هارون الرشید به ما عرضه شد؟
نه، به ما یک دنیای کوچک و ناچیز و محدود عرضه شده است؛ دنیایی که خیلی زود پراکنده میشود و از دست میرود، دنیایی که وسعت دنیای هارون الرشید را ندارد.هارون الرشید به ابرها رو میکرد و میگفت: هر جا ببارید خراجتان را برای من میآورند. در راه چنین دنیایی موسیبنجعفر ع را زندانی کرد. آیا ما خودمان را امتحان کردهایم؟ آیا این دنیا دست ما آمده است وموسیبنجعفر ع را زندانی نکردهایم؟آیا خودمان را آزمودهایم؟ از خودمان پرسیدهایم؟ آیا تا به حال چنین سؤالی را برای خودمان طرح کردهایم؟هر یک از ما این سؤال را از خودش بپرسد: بینه و بین الله این دنیا، دنیای هارون الرشید که او را مجبور کرد به خاطر آن موسیبنجعفر ع را به زندان بیندازد، پیش روی ما گذاشته شده است که خیال کنیم ما از هارون الرشید باتقواتریم؟
بارقه ها ص ۵۳
♦️تذکرة الاولیاء
@tezkar
درسهای کتاب فارسی دوره دبستان مربوط به دهه شصت را می توان از بهترین و آموزنده ترین مطالب برای یک انسان اهل فکر و اگاهی دانست. همه انهایی که پای درسهای کتابهای فارسی آن دوره بوده اند، بخوبی نام بعضی از درسها به خاطرشان می آید.
فکر کنم داستان چوپان دروغگو مربوط به کتاب فارسی سال دوم دبستان را بخاطر داشته باشید. چوپانی که شاید از زور تنهایی و بی کسی و شاید جلب توجه دیگران، هر از گاهی فریاد ” گرگ آمد” را سر می داد. این فریادها باعث جمع شدن مردم برای کمک به او می شد، ولی همین دروغگویی باعث شد که سر بزنگاه و هنگام حمله ی واقعی گرگ به گله، دیگر حنای جناب چوپان پیش مردم رنگی نداشته باشد و گله ی او توسط گرگ غارت شود. این داستان نمادین، بخوبی عاقبت دروغ گویی و بی اعتبار شدن انسان دروغگو را به تصویر کشیده است. به نظرم، انسان دروغگو در چند جنبه گرفتار این صفت زشت و سقوط اخلاقی می شود:
اول به خودش دروغ میگوید؛ یعنی حتی خودش هم خودش را قبول ندارد.
دوم، به دیگران دروغ می گوید، یعنی مردم را احمق فرض می کند، در حالیکه دروغگویی خودش حماقت است.
سوم، به پروردگارش دروغ می گوید، یعنی اصلا خداوند را ناظر بر رفتار و کردارش نمی داند.
شاید به دلیل همین باشد که دروغ کلید همه ی پلیدیهاست و انسانها حتی از دروغ ولو به شوخی منع شده اند و دروغ از جانب انسان مومن، بسیار کریه تر و زشت تر است و اعتبار او را از میان می برد.
جُعِلتِ الخَبائِثُ فی بَیت وَ جُعِل مِفتاحُهُ الکَذِبَ؛
تمام پلیدی ها در خانه ای قرار داده شده و کلید آن دروغگویی است.
امام حسن عسکری (علیه السلام)
بحارالانوار، ج78، ص377
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ.
مومنان کسایی هستند که وقتی از خدا میگی، حالتشون عوض میشه.
بقول خدا، قلباشون لرزان میشه.
نشون میده زنده است هنوز…
اگه این حالت رو قلبمون نشون نمیده،
پس: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا …
دوباره ایمان بیاریم…ایمان ما نیاز به تازگی داره.
بسم الله الرحمن الرحیم
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ!
ای مؤمنان! چرا چیزی را می گویید که خود عمل نمی کنید؟
انتظار به سبک خدیجه(س)
قصه #خدیجه (س)، قصه دیروز تاریخ اسلام و بعثت نیست بلکه قصه فردای مسلمان و ظهور هم هست.
او ثابت کرد، قصه سرشت اسلام (بعثت) شبيه قصه سرنوشت اسلام (ظهور) است.
خديجه مثل یک منتظر اکتیو (نه پسیو) به انتظار ننشست تا اسلام بیاید و او مسلمان شود. بلکه مسلمان شد تا اسلام بیاید. او ثابت کرد برای آمدن خاتم الاوصیا “مهدی” هم، باید به انتظار ایستاد، نه اینکه نشست.
باید مهدوی بود تا مهدی بیاید نه اینکه مهدی بیاید و تازه مهدوی گردیم.
یادمان باشد، خدیجه پیش از اسلام است نه پس از اسلام. او مادر اسلام است نه فرزندش، راز “امّ المومنین” نامیدنش، اینجاست.
همین است که مثل یک مادر، پیام آور اسلام محمد(ص) را که یافت، خود بزرگش کرد (تجارت شام)… همراهی کرد (ازدواج)… همکاری کرد (کمک اقتصادی)…
آری، خدیجه(س) مادر اسلام است.
✍️یحیی جهانگیری
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔻عضو #صراط شوید.
@serat_zanjan
#بازنشر
#بازنشر
✏️ تو با شناخت ارزش خودت و با مقايسهى محرّكها و مؤثرهايى كه تو را هميشه راه مىاندازند و شاد و يا رنجور مىكنند، با قدر و ارزش خودت، در برابر كششهاو حالتهاى طبيعى خودت مىايستى و حساب مىكنى كه چرا خودت را براى اينهايى كه براى تو بودهاند، فدا كردهاى و چرا از صبح تا شام، بهخاطر آدمهايى مثل خودت و يا دنيايى پايينتر از خودت، دويدهاى!
✏️ …خودشناسى؛ يعنى اينكه تو با اين استعداد و امكان، چرا بهخاطر دنياى بىجان و يا آدمها و فرعونها و طاغوتهايى كه مثل تو هستند، سوختهاى و ساختهاى!
✏️ تو خودت را با تأثيرى كه از هر چيز احساس مىكنى، اندازه بگير و مقايسه كن، كه اين چيز، ارزش اين تأثير را داشته و يا جهل و غفلت تو، او را بزرگ كرده است؟!
✏️ اگر تمامى آنچه را كه همهى آدمها در طول تاريخ بهدست آوردهاند و اگر تمامى ثروت و قدرت و رفاه و لذّتِ تمامى آنها را، تو به تنهايى صاحب شوى، بدان، اين همه از تو كوچكتر و بىارزشتر است، كه تو يك لحظهات را براى آن فدا كنى! اينها همه، براى تو و بهخاطر تو بودهاند و سزاوار نيست كه تو عمر خودت و وجود خودت را براى آنها بگذارى!
📄 برشی از کتاب
📚 نامههای بلوغ
#تربیت
▫️ #عین_صاد |