رهگذر کوی دوست
خداوند، در قلوب پاک، ذهنهای روشن و عملهای صالح ظاهر میشود.
خداوند، در قلوب پاک، ذهنهای روشن و عملهای صالح ظاهر میشود.
چهارشنبه 02/02/06
ادامه اینفلوئنسر محجبه خوشبخت: حال که از اربعین برگشتهاید باید جو عاشقانه پیادهروی اربعین را در صفحه حفظ کنید. فراموش نکنید که این پیادهروی خوراک خاطرات و عکسهای چند ماه شما خواهدبود. اولین عکس پس از بازگشت شما باید نمای از حرم میان دو انگشت شست و اشاره هر دوی شما باشد که به هم چسباندهاید و قاب قلب شکل دور گنبد طلایی ساختهاید. زندگی زیبا، عاشقانه و آرام، رنگی و دور از ملال و هرگونه آزمایش الهی شما در جریان است و خداوند شما را از میان آسمان هفتم زمین پرتاب کرده تا عبرت خوشبختی دیگران باشید. علی بیغم شمایید. پس صفحه شما باید سراسر منعکسکننده خوشبختی و نظم بی بدیل و ناهنجاری OCD شما باشد. خداوند شما را هیچ وقت با بلایایی مانند مریضی، نداری، گرفتاری کاری، نداشتن رخت و لباس ناهماهنگ، پیدا نکردن تسبیح صورتی برای همسرتان، اضطراب مصاحبه کاری، هول نتیجه کنکور، ترس نتیجه بیماری یا سر کردن با یک عضو نچسب خانواده یا آوارگی و دربدری پیدا کردن خانه اجارهای یا گشتن بین اتاقهای ادارهجات و دادگاهها امتحان نمیکند. اساسا خدا که باشد که بخواهد جز خوشبختی برای شما رقم بزند؟ بدبختی برای فالوئرهاست. حال که بعنوان یک اینفلوینسر که با ظرافت و زیر پوستی بر زندگی دختران و پسران مذهبی جوان اثر میگذارد، شناخته شدید باید عشق اسلامی هم نشان دهید تا ما یاد بگیریم. از حجاب استایل که شغل شریفی است شروع کنید. چرا که حقیقتا همین حجاب زیباست، نشان آدمیت. یک کلاه اسکی خیلی تنگ حجاب سر کنید، آنقدر که انحنای گردن بلند و باریکتان پیدا شود. بعد یک روسری را صد بار بپیچید و پانزده تا سنجاق بزنید. فقط یک چرخ بزنید که فالوئر باور کند این بقچهپیچی ایستایی دارد. کاری نداریم که کلاه زیر روسری یک حجاب سکسی است. شما نماد حجاب قرن جدید هستید، تکلیف شماست که ثابت کنید میتوان زیبا و دلربا بود، روسری بر سر داشت، لبهای سرخ و صورتی هماهنگ با رنگ روسری و ناخن ژلیش داشت و قرآن بر سر گرفت. در یک فرصت مغتنم چادر مشکی سر کنید، همسری که محاسن تنک نازی دارد و مشخص است از پانزده سالگی تیغ به صورت ندیده، شما را در میان بازوانش میگیرد، شما محجوب سر به پایین هستید و او محجوبتر سرخم کرده و پیشانی بر روی چادر شما میگذارد.کپشن: ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک.🧿امیری حسین و نعم الامیر🧿بین اشکال ریاضی عاشق ششگوشه ام… ادامه دارد. #سمیه_بشارتی #حجاب_استایل #حجاب_صورتی
#اینفلوئنسر_حجاب_صورتی_دو
دوشنبه 02/02/04
چگونه یک «همه چی آرومه من چقدر خوشبختم» باشیم. برای این کار ابتدا باید یک #صفحه ( پیج) کلا صورتی داشتهباشیم. میز دوران دختری صورتی، دمپایی پشمکی خرس قطبی جنوبی صورتی، حتما یک هلوکیتی روی تخت، ماگ قهوه با تصویر قلب صورتی، خودکار آبی و دفتر یادداشت خوشگل روی میز سفید با دو سه تا لاک از طیف رنگی کنارش بطور تصادفی پخش و پلا ولی صورتی. کلی تصویر از خودتان که فقط گونه به آن ورتر تا لبه روسری لبنانی پیدا باشد. حالا گاهی گوشه خط چشم مشکی هم افتاد حلال است. حتما دستها سفید باشد، سفید و حتی کمی چاق. فراموش نکنید انگشتری عقیق زیبا به دست راست داشته باشید، انگشتری که در نذر فرهنگی سفیر عقیق برنده شدهاید. چندین عکس «بماند یادگار» از زوایای مختلف در صفحه، سر سجاده سحری که آن هم صورتی است، یا میز افطار که باز هم صورتی است، یا هنگام ذکر «بک یا الله.شب احیا» در حالیکه قرآن به سر گرفتهاید که آن قرآن هم صورتی است، منتشر کرده باشید. اینکه چطوری از قرآن به سرگرفتن شما عکاسی شده مورد بحث این دستنامه نیست. چندین متن آماده از نرگسصرافیان هم در چنته داشتهباشید چون شما هم مثل بقیه صورتیها چه با روسری چه بیروسری، حرفی برای گفتن ندارید، هنری جز رنگ کردن بقیه(آن هم صورتی) ندارید، باید کپشن را پر کرد یا نه؟سعی کنید نشان دهید که از اینکه مجردید خیلی راضی هستید. تا شاهزاده قصهها از راه رسید یک عکس از دستتان روی دست آقای داماد روی دسته گل عروسی در صفحه بگذارید، اینکه دست سفید و مانیکور شده و حتی لاک خوردهتان پیداست، طوری نیست.این بار بنویسید، مرد زندگیم، از اینکه خداوندِ عشق تو را در مسیر خوشبختی من قرار داده به خود میبالم، تا همیشه در کنارت خواهم بود، تا ابد و یک روز. در اولین فرصت به پیاده روی اربعین بروید. اولین گام درصفحهتان از مجردی به تاهل، سفر اربعین است. از پر و خالی کردنکولهتان، تایم لپس بگیرید، مخاطب میمیرد بداند چطوری در آن کوله مریپایینز آن همه وسیله غیر ضروری را جا میدهید. چادر عربی، نماد دختر محجب اینفلوینسر است، چادر ایرانی چنین تاثیری ندارد. کفش اسکچرز از ملزومات پیادهروی اربعین است، هم ساده است هم راحت است و هم برند است و خیلی گران. یک عکس حتما در صفحه منتشر کنید با این زاویه که کنار نهر علقمه نشستهاید، دستها در هم مشتشده،مقابل صورت، تسبیح گِلی که همسر از اربعین پارسال در طلب شما آورده از مشت آویزان باشد، صورت با دو دست آن قدری پوشانده شدهباشد که فقط بلندی مژه ها، برق چشمها و سرخی نوک بینی پیدا باشد. ادامه دارد… #قسمت_اول #سمیه_بشارتی
یکشنبه 02/01/27
📜 #متن |🔰یقین، لازم نیست…
🔹يكى از دوستان مى گفت چه كنيم تا به يقين برسيم؟ به او گفتم: «يقين لازم نيست، كه انسان با احتمال هم كار و حركت مى كند.»
🔹در تجارت، با احتمال حركت مى كنند. در كشاورزى با احتمال آغاز مى كنند. دانههايى كه يك كشاورز در زمين مىپاشد، يقين ندارد كه رشد كند و ممكن است هزار آفت سر راهش باشد، اما با همين توجه اقدام مى كند.
🔹حال چه شده وقتى انسان مى خواهد در راه خدا حركت كند، مى گويد بايد يقين داشته باشم!؟
🔹 در اينجا يقين را اول مى خواهيم، ولى در تجارت با يك احتمال هم حركت مى كنيم تا جايى كه بيست بار ضرر مى دهيم، ولى باز هم ادامه مى دهيم و تازه اين ادامه را جزء پشتكار خود تلقى مى كنيم و به حساب حماقت ها و سفاهت ها نمى آوريم.
🔹وقتى مى خواهيم با خدا معامله كنيم، مى گوييم: يقين نداريم! ما كجا و كى يقين داشتهايم؟!
🔹در حركتهاى خود و در اين دنياى احتمالات، با چه يقينى اقدام كرده ايم؟ اينجاست كه كم مى آوريم!
🔹وقتى مى خواهيم در راه خدا حركت كنيم، يك جور معامله مى كنيم و وقتى مى خواهيم در راه خود و براى خود حركت كنيم، طور ديگرى عمل مى كنيم.
🔹همين چيزهاست كه براى انسان مشكل ايجاد مى كند!
❛❛ عینصاد
📚 #اخبات | ص ۸۶
عین_صاد #بریده_کتاب #سیر_و_سلوک
جمعه 02/01/25
دوشنبه 02/01/21
ایام شهادت مولی الموحدین، امام متقین، لنگر آسمان و زمین، فصل الخطاب انبیأ، حجتِ آسمان و زمین، شهاب فتح المبین، کیوان مکنون، قبله جهانیان ، استاد سلیمان، تجلی کننده بر موسی، بالا برنده یونس، ترفیع دهنده عیسی، مونس ایوب و رب نوح زمان، ریسمان الله،منجی ابراهیم، معلم خضر، امیرالمؤمنین علی علیه السلام تسلیت باد…
سه شنبه 02/01/15
از ده سالگی تا الان یعنی حدود ۲۶ ساااااااااال هست که هر باری که کتلت درست کردم … یادش می کنم!!
یاد اون روزی که ده سالم بود و رفته بودم خونه ی همسایه مون تا با دخترشون بازی کنم …
ما در حال بازی بودیم …
بوی کتلک همه جای خونه شون پیچیده بود …
از اون جایی که منم وقتی بچه بودم خیلی خوش غذا بودم ( نه که الان نیستم 🤪) همچین دلم برای کتلک قنج رفته بووووووود که نگو!!
خلاصه …
مادر دختر همسایه … دخترش رو صداش زد و گفت بیا تو آشپزخونه کارت دارم … دختر همسایه هم یک لحظه بازی با من رو رها کرد و رفت تو آشپزخونه …
منم منتظر نشستم … اما کمی بعد رفتم دنبالش …
رسیدم دم در آشپزخونه …
اومدم صداش بزنم که …
شنیدم مادرش داره بهش میگه بدو بخور تا اینا نیومدن!!
بخور و بروووو
من برگشتم …
کاش نشنیده بودم … کاش نرفته بودم دنبالش!
به شدت ناراحت شده بودم!
اما می دونی تمام ناراحتی ها بد نیستن!
نه تنها بد نیستن بلکه خیلی هم خوب و لازم اند برای زندگی …
این روزها که نزدیک به ده سال هست با خواهرم همسایه ام همیشه سعی کردم از هر چه که در خانه ام بوده و نبوده بهترینش رو به بچه های خواهرم بدم بعد به بچه های خودم …
حتی خیلی جاها مچ خودم رو گرفتم و فهمیدم چه قدرررررر نامحسوس ممکنه که فرق بزارم بین اون ها
چقدر محبت من به فرزندانم می تونه ناآگاهانه از ارزش های مهمون نوازی ام کم کنه … می تونه من رو خودخواه کنه! می تونه کاری کنه که دلم رو به اصولم ترجیح بدم و رفته رفته به جایی برسم که هر چی دلم و منفعتم خواست، همون بشه اصول و عقایدم!
و گذشته از این من توانایی این رو داشتم که نه تنها بین بچه های خودم و دیگران فرق بزارم … بلکه خیلی جاها اگر دقت نکنم دچار این بی عدالتی بین دخترم و پسر خودم هم میشم!
در حالیکه می دونم این مرز عدالت بین بچه ها مرزی نازک تر از مو داره و اگر لحظه ای ازش غافل بشی حتما و حتما و حتما سقوط خواهی کرد در دره ی ظلم به یکی و یا به هر دو
یکی با بی محبتی و دیگری از پر محبتی
کتلت ها رو یکی یکی سرخ کردم و مواظب بودم هر دو روشون خوب سرخ بشن … که نکنه یه سمت خام بمونه و یه سمت دیگه بسوزه!
چون من نمی تونم فقط یک سمت کتلت رو نوش جان کنم! نمی تونم روی برشته شده ترش رو بردارم و روی خام ترش رو دور بندازم!
و اگر بدونیم بچه هامون … دختر و پسرمون دو روی یک چیز هستند و جدا ناشدنی از هم … ختما حواس مون به هر دوشون هست!
و اگر باور کنیم که فرزندان ما و بچه های همسایه هامون و تمام کودکان دنیا همه و همه مخلوق های معصوم خدا هستند و شاید چند صباحی دست ما امانت باشند
بین هیچ کدوم از این مخلوقات فرق نمی زاریم!
همه شون رو مثل بچه ی خودمون می دونیم!
و به همه شون کتلت میدیم!
همون جوری که دوست داشتیم اگر بوی کتلت به بچه ی ما خورده … حتما یه تکه ی کوچیک بهش بدن!!
ن.پ: وقتی مادر حضرت علی علیه السلام از دنیا رفتن … خبرش به پیامبر صلوات الله علیه و آله رسید … پیامبر دعایشان کردند و فرمودند خدا رحمت کند او را که … اول به من غذا می خورانید و بعد به فرزندان خود غذا می داد!
نامادری نباشیم … نا همسایه هم …
ندا اسدی✍️
دوشنبه 02/01/07
📜 #متن |🔰رزق رمضان
🎁ماه رمضان؛ شهر انابه، شهر توبه، شهر مغفرت و رحمت، شهر آزادى از آتش و شهر دستيابى به بهشت است.
🎁تجمع و تحمل گفت و گوها از عنايت هاى اين ماه و از هدايت هاى اولياى خداست كه ما را به هم گره مى زنند و با هم مى سازند و حتى با درگيرى ها و برخوردها، فتنه ها و ابتلاها را آسان مى نمايند.
🎁در اين شبها به خود، سركشى كنيم و از سستى ها و تخاذل هاى خودمان بازرسى نماييم.
🎁راستى كه با اين همه سياهى و سستى و با اين همه غفلت و غرور، بر عنايت خدا كه فرصت مى دهد و راه مى گشايد و آغوش باز مى كند و بر رعايت اولياى او و بر محبت ولى عصر تكيه داريم.
🎁اى دل از دست رفته چه مى خواهى؟ اين فرصت و اين هم آغوش باز و اين هم انتظار بازگشت.
🎁در تمام لحظات، دعوتى هست و فريادهايى هست. اين صداى اوست و اين ماييم كه بايد لبيك بگوييم. ما اين فريادها را نمى شنويم.
🎁چشم ها و گوش هاى ما تربيت نشده اند. ما احساس تربيتى و نياز به تحولى در اين حواس و جوارح نداريم.
🎁خدايى كه تمامى نيازهاى انسان را مى شناسد و تمامى ابعاد او را مى داند و اين كرامت و قدرت هم در او هست، اين ضيافت را به پا داشته تا به تمامى ابعاد ما در اين ماه رزق بدهد.
🎁همين است كه فكر و تخيل و عقل و روح و تمامى بدن ما بايد در اين ماه رمضان رزق بگيرد و از اين ضيافت سرشار شود.
❛❛ عینصاد
📚 #بهار_رویش | ص ۱۷
#⃣ #بریده_کتاب #سیر_و_سلوک
👤: @ad_Einsad