موضوع: "شعر فارسی"

باهار

 

 

زمين
در دفتر خاطراتش
نام روزهایی كه
حالش خوب بود را
بهار گذاشت…

 

 

آمار

  • امروز: 17
  • دیروز: 189
  • 7 روز قبل: 476
  • 1 ماه قبل: 4194
  • کل بازدیدها: 41901

همه مسافریم!

 

 

رفتن و روانه شدن

همیشه با ماست

از موقعیتی به موقعیت دیگر

بین دو انتخاب

هنگام تردید میان دو راه، دو تصمیم

با ماست که انتخاب کنیم به کدامین راه برویم

گاه فکر میکنیم

که رفتن بسوی خدا سختترین کار است

اما ما از میان همین انتخابها به سمت خدا می رویم

اگر راهی که گزینش میکنیم

راه خدایی باشد، رضایت خدا در آن باشد، خدا آن را بپسندد!

ما همیشه مسافریم!

ولی مهم این است که همیشه مقصد ما خدا باشد!

وإنَّ الرّاحِلَ إلَيكَ قَريبُ المَسافَةِ؛ همانا مسافر به‌سوی تو مسافتش نزدیک است.

دعای ابوحمزه ثمالی

هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست
ما به فلک می‌رویم عزم تماشا که راست
 
ما به فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایم
باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست
 
خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم
زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست
 
گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا
بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست

 

 

آمار

  • امروز: 17
  • دیروز: 189
  • 7 روز قبل: 476
  • 1 ماه قبل: 4194
  • کل بازدیدها: 41901

نسیمِ مویِ تو، پیوندِ جانِ آگهِ ماست!

 

 

 

 

آرامش و شادی حقیقی قلب “ما”
در رها کردنِ
بود و نبودها
گاه و بیگاه‌ها
شدن‌ها و نشدن‌ها
رسیدن‌ها و نرسیدن‌ها
دیدن‌ها و ندیدن‌ها
شنیدن‌ها و نشنیدن‌ها
گرفتن‌ها و نگرفتن‌ها
دادن‌ها و ندادن‌ها
.
.
.
و
در پیوند همیشگی با خداست.
فرصت رمضان و همنفسی با پروردگار را از دست ندهیم…
يَا حَبِيبَ مَنْ تَحَبَّبَ إِلَيْكَ وَ يَا قُرَّةَ عَيْنِ مَنْ لاَذَ بِكَ وَ انْقَطَعَ إِلَيْكَ‏
ای محبوب آن‌که به تو دوستی ورزید، ای نور چشم کسی که به تو پناه آورد و برای رسیدن به تو از دیگران گسست‌!
فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی

خیالِ رویِ تو در هر طریق همرهِ ماست
نسیمِ مویِ تو، پیوندِ جانِ آگهِ ماست...

کوتاهنوشت

به قلم خودم

آمار

  • امروز: 17
  • دیروز: 189
  • 7 روز قبل: 476
  • 1 ماه قبل: 4194
  • کل بازدیدها: 41901

پیشواز بهار...اسفند همسایه‌ی دیوار به دیوار بهار.

 

 

 

نرم نرمک می رسد اینک بهار 🌱

خوش به حال روزگار
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست …
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار!

خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک – که می خندد به ناز –
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب

ای دل من، گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی بینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت، از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم!
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می شود هفتاد رنگ!

فریدون مشیری

 

آمار

  • امروز: 17
  • دیروز: 189
  • 7 روز قبل: 476
  • 1 ماه قبل: 4194
  • کل بازدیدها: 41901

آمار

  • امروز: 17
  • دیروز: 189
  • 7 روز قبل: 476
  • 1 ماه قبل: 4194
  • کل بازدیدها: 41901