چوپان دروغگو

 

درسهای کتاب فارسی دوره دبستان مربوط به دهه شصت را می توان از بهترین و آموزنده ترین مطالب برای یک انسان اهل فکر و اگاهی دانست. همه انهایی که پای درسهای کتابهای فارسی آن دوره بوده اند، بخوبی نام بعضی از درسها به خاطرشان می آید.

فکر کنم داستان چوپان دروغگو مربوط به کتاب فارسی سال دوم دبستان را بخاطر داشته باشید. چوپانی که شاید از زور تنهایی و بی کسی و شاید جلب توجه دیگران، هر از گاهی فریاد ” گرگ آمد” را سر می داد. این فریادها باعث جمع شدن مردم برای کمک به او می شد، ولی همین دروغگویی باعث شد که سر بزنگاه و هنگام حمله ی واقعی گرگ به گله، دیگر حنای جناب چوپان پیش مردم رنگی نداشته باشد و گله ی او توسط گرگ غارت شود. این داستان نمادین، بخوبی عاقبت دروغ گویی و بی اعتبار شدن انسان دروغگو را به تصویر کشیده است. به نظرم، انسان دروغگو در چند جنبه گرفتار این صفت زشت و سقوط اخلاقی می شود:

اول به خودش دروغ میگوید؛ یعنی حتی خودش هم خودش را قبول ندارد.

دوم، به دیگران دروغ می گوید، یعنی مردم را احمق فرض می کند، در حالیکه دروغگویی خودش حماقت است.

سوم، به پروردگارش دروغ می گوید، یعنی اصلا خداوند را ناظر بر رفتار و کردارش نمی داند.

شاید به دلیل همین باشد که دروغ کلید همه ی پلیدیهاست و انسانها حتی از دروغ ولو به شوخی منع شده اند و دروغ از جانب انسان مومن، بسیار کریه تر و زشت تر است و اعتبار او را از میان می برد.

 

جُعِلتِ الخَبائِثُ فی بَیت وَ جُعِل مِفتاحُهُ الکَذِبَ؛
تمام پلیدی ها در خانه ای قرار داده شده و کلید آن دروغگویی است.

امام حسن عسکری (علیه السلام)

بحارالانوار، ج78، ص377

آمار

  • امروز: 28
  • دیروز: 22
  • 7 روز قبل: 362
  • 1 ماه قبل: 4084
  • کل بازدیدها: 41551
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.