رهگذر کوی دوست
و هو المحبوب....
و هو المحبوب....
جمعه 03/10/14
هله! ای نسیم رحمت…
سحرگاهان اردیبهشتی گیلان، حال و هوای عجیبی دارد. هوایی که معطر از شمیم شکوفههای پرتقال و گلهای محمدی، عطر شبدرهای وحشی و سبزههای باران خورده از رگبار شبانه است، آسمان شبی که در دامن پرستارهاش کهکشان راه شیری به وضوح خودنمایی میکند، نوای دل انگیز بلبلان و صدای جیرجیرکها که تا صبح دل به دل هم دادهاند، حتی صدای قورباغههایی که در دل شالیزارها تا خود صبح از صدا نمیافتند و نسیم معطری که از لابلای برگهای درختان چنار به نرمی میگذرد و نوای عرشی اذان صبح موذن زاده را بر جانها مینشاند. این صحنهی جانفزا و ناب، بی گمان، تلنگری است برای قلبی که راه آسمان را میشناسد و از این همنوایی طبیعت در تسبیح خداوند، جا نمیماند.به گونه ای که او نیز خود را تکه ای از این جورچین زیبا می بیند و زبان به تسبیح و تقدیس پروردگارش میگشاید و همنوا با ساکنان طبیعت، به ذکر پروردگارش مشغول می شود. آنقدر در این منظره و صحنهی زیبا، رحمت الهی و لطافت رحمانی، ظهور و بروز دارد که هرکس از این رهگذر خود را در مقام حضور پروردگارش نبیند، بیشک از گروه غافلان و محرومان خواهد بود.
همانطور که این صحنهی بدیع بنا بر مقتضای طبیعت، ماندنی نیست و از فصلی به فصل دیگر متغیر است، جلوه رحمت خداوند نیز، همیشه به این شکل و با حواس ظاهری، قابل دیدن و حسکردن نیست؛ بلکه رحمت الهی گاهی در قالب نفحات الهی خود را نشان می دهد. روایت نورانی منقول از وجود نازنین حضرت رسول به خوبی ترسیمکننده ماهیت نسیم رحمت الهی است: «إنّ لِرَبِّکُم فی أیّامِ دَهرِکُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ لَعَلَّهُ أن یُصِیبَکُم نَفحَةٌ مِنها فلا تَشقَونَ بَعدَها أبدا: همانا از سوى پروردگار شما در طول عمرتان نسیمهایى مىوزد، پس خود را در معرض آنها قرار دهید، باشد که نسیمى از آن نفحات به شما بوزد و زان پس هرگز به شقاوت نیفتید.» همین کلام حضرت رسول به خوبی نشان می دهد که نفحات و نسیمهای رحمت الهی، نه از جنس امور محسوس؛ بلکه از نوع فرصتهای معنوی، حال عبادت، شوق هم صحبتی با خداوند و حال روحی مناسب برای انجام اعمال صالحه است. انسان برای درک این نوع از رحمتهای الهی، باید باطنی بیدار، ضمیری روشن و ذهنی هوشیار داشته باشد. صاحب روحی باشد که با مناجات و انس با پروردگارش، صیقل خورده و زلال شده است. جانش با کلام خداوند، تطهیر شده باشد و با قلبی بیدار، سر بر سجاده گذاشته و همنوا با عالم هستی، یارب یارب کند. او باید در طول شبانه روز مراقب و نگهبان خیال و فکر و نگاه خود باشد تا رهزنان پیدا و ناپیدا فرصتهای او را به یغما نبرند و غارتزده رهایش نکنند.
فرصتهای معنوی که خداوند در ماههای قمری رجب، شعبان و رمضان برای بندگان خود تدارک دیده، از جنس همین نفحات و رحمات الهی است. خداوند رحمان نه تنها فرصت را در اختیار بندگانش قرار داده؛ بلکه زاد و توشه را هم برای آنها تدارک دیده است و از روی فضل و کرم خود، زمان میهمانی را هم مشخص کرده و راههای رسیدن به جایگاههای برتر را هم به بندگانش نشان داده است. انقدر نوع و جریان رحماتی که در این سه ماه جاری و ساری است و برای اهلش قابل درک است، جنس متفاوتی دارد، که هرکس خود را طالب آن نشان داده و مشتاق بهره از آنها باشد، میتواند به راحتی از آن بهره بگیرد و خود را در مسیر سیلان عنایت پروردگارش قرار دهد.
فرصت معنوی ماه شعبان و مناجات معروف شعبانیه، از بارزترین نوع نفحات الهی است که از جایگاهی عظیم نزد عرفا و سالکان طریق حق برخوردار است. مرحوم میرزا جواد ملکی در کتاب شریف مراقبات به مناسبت ماه شعبان بیاناتی دارد، از جمله اینکه میگوید: برکت هر ماهی به عظمت دعاهای وارده در آن است و مناجات شعبانیه از غرر ادعیه شیعه است که نشان می دهد این ماه در مقام و مرتبه در کجا قرار دارد. رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی رحمت الله علیه نیز، نگاهی ویژه به این مناجات داشته است و آن را ادب نامهای میداند که میتواند به انسان یاد بدهد که چگونه با پروردگارش مناجات کند، و آن را مناجاتی میداند که اگر انسان دنبال آن را بگیرد و در آن فکر بکند، انسان را به یک جایی میرساند.
پس انسان آگاه و عاقبتنگر، همواره مترصد فرصت است و وقت را مغتنم میداند؛ زیرا به خوبی واقف است که بنا بر فرمایش حضرت امیر علیه السلام:«فرصت مانند ابر از افق زندگی میگذرد…» پس همواره با زیرکی باید منتظر این فرصتها باشد و از ان بهره بگیرد؛ چون میداند که جریان نفحات الهی مثل نسیم است و گاه بگاه میوزد، از این رو خود را در معرض این نسیم و نفحه قرار میدهد و جان و روح خود را طراوت می بخشد.
#به_قلم_خودم
#یادداشت_علمی
شنبه 02/11/07
در تبليغ، مسايل مادّى را نفى نكنيد؛ بلكه برترى معنويات را مطرح كنيد. «ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ»
تفسیر نور، سوره جمعه
سه شنبه 02/10/12
حينَ كَانَتِ الْأَيامُ تهدِمُني
كانت أمي عَلَي مُصَلاها تبنيني
وقتی روزگار مرا ویران میکرد
مادرم بر جا نمازش مرا بنا می کرد…
شنبه 02/10/09
اخیرا کلیپ کوتاهی از یکی از بازیگران مطرح سینمای جهان، برد پیت میدیدم. برد پیت داشت از دیداری می گفت که توانسته بود، زندگیش را به کلی تغییر بده. این دیدار با دیوید فینچر (فیلمساز امریکایی) بود که بعد از این دیدار، زندگی برد پیت در مسیر تازه ای قرار میگیره و اونو به سمت دنیای حرفه ای بازیگری سوق میده. برد در ادامه حرفهاش نکته جالبی را مطرح میکنه: اینکه افرادیکه ما به اونها وصل میشیم اهمیت زیادی دارن و اثر مهمی بر زندگی ما میذارن. بعد اون در ادامه این نکته را میگه: نه مسیر سفر مهمه، نه مقصد، بلکه همسفر هست که اهمیت بالایی داره.
البته منابع دینی ما سرشار از این نکات نغز هست. مثلا در روایت مشهوری از حضرت رسول (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمده که : اَلرَّفِيقَ ثُمَّ اَلطَّرِيقَ. اول همراه و رفیقت را انتخاب کن و بعد پای در راه بذار.اگر ما زندگی انسان را سفر در نظر بگیریم که همینطور هم هست ( يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ) و مرحوم مصباح یزدی تعبیر جالبی در این زمینه داره که میگه:معناى یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ: مى تواند این باشد كه زندگى ما یك سفر است. در عالمى واقع شده ایم كه ذاتش عین حركت است.» و با کنار هم گذاشتن کلام نورانی حضرت رسول و آیه کریمه و در آخر اشارت زیبای مرحوم مصباح، مسافر بودن ما در این عالم به خوبی روشن میشه و البته که هر سفری، همسفری هم داره که ما در هر مرحله ای از زندگیمون، بنا به شرایط مختلف، اجبارا یا اختیارا، با افرادی به عنوان همسفر طولانی مدت یا کوتاه مدت، ملاقات میکنیم و همراه میشیم.
خلاصه اینکه دیدن این کلیپ چند ثانیه ای باعث شد زندگی خودم را تا الان از نظرم رد کنم و ببینم که با چه آدمهایی برخورد داشتم: خوب یا بد یا خاکستری/ مثبت یا منفی/عالم یا جاهل یا معاند/و …؛ اما اگه بخوام روی یه قسمت از این مسیر فوکوس کنم، روی قسمت ورودم به حوزه زوم میکنم. فرصتی که تونستم دوباره ادامه تحصیل بدم، البته در سطح بالاتری. ورود به حوزه برام، مصادف شد با آشنایی با آدمهایی که علاوه بر تلاش در بعد معنوی زندگی، به بعد علمیشون هم اهمیت میدادند. اساتیدی را در این مسیر دیدم که آرزو میکردم، زودتر از این با اونها آشنا می شدم. اونا همسفرها و همراههای خوبی بودن و هستن. آشنایی با اونها بُعد دیگهای از زندگی را برای من باز کرد. تلاش علمی و معنوی همسفران حوزوی، برای من رهاوردی از جنس آرامش، افق بلند و دید گسترده به جهان داشت. آشنایی که باعث ورود جدی من به عرصه پژوهشگری و انس با قلم و نوشتن شد که میتونم بگم از مهمترین برکات این همسفری بوده که خب الحمدلله ادامه داره.
و سخن اخر اینکه، در هر صورت همین همسفرها هم، رزقی از جانب خداوند هستند. امیدوارم خداوند ارزاق این چنینی را برای ما وافر قرار بده و ما را شکر گذار این ارزاق قرار بده.
ادامه »شنبه 02/09/25
نوشتن کار سختیه، خصوصا تا وقتی نتونستی یاد بگیری چطور بنویسی و در چه قالبی.
اما به هر حال برای نوشتن باید قلم به دست بگیری و بر ترسهات غلبه کنی. یادم میاد دوره دبستانم، انشاء نوشتن برام سخت بود، اصلا نمیدونستم چی باید بنویسم تا کلاس سوم راهنمایی…امتحانات ثلث دوم بود، امتحان املا و انشاء داشتیم. یکی از موضوعات درباره تاثیر انقلاب اسلامی بر دنیا بود. من این موضوع را انتخاب کردم که بنویسم. اینجا اتکای من به فیلمهای مستندی بود که درباره نومسلمانان غربی دیده بودم، تعدادی از اونها، علت اسلام آوردنشون را انقلاب اسلامی ایران میدونستند. تاکید اونها این بود که میخواستند بدونند که انقلابی در این عظمت بر چه بستری شکل گرفته و رهبر دینی اون یعنی امام خمینی(ره) این انقلاب را بر چه مبنایی شکل داده و به پیروزی رسونده. پیامها و حرفهای از دل برخاسته اونها بر دل و ذهن من هم نشسته بود و من در انشای خودم این نکته ها را ذکر کردم. خلاصه اینکه انشای جالبی شده بود، طوری که دبیر ادبیاتمون آقای دولتی، با ذوق شروع به خوندن انشای من سرکلاس کرد و به بچه های کلاس تذکر داد که به این انشا خوب گوش بدن. منم که قند تو دلم داشت آب میشد. آخر سر بعد از خوندن انشای من، آقای دولتی در جواب بچه ها که انشا را کی نوشته بود؟ گفت که خودش میدونه!
در هر صورت این تجربه شیرین، منو متوجه این کرد که هر چقدر اطلاعات آدم درباره موضوعی، کافی یا در حد قابل قبولی باشه، در ارائه اون هم کمتر دچار اضطراب میشه. البته اینو هم بگم که ما خونواده اهل مطالعه ای بودیم و همیشه بابام برای ما کتابهای خوبی میخرید ولی موضوعات انشای ما تو اون دوره همون موضوعات کلیشه ای: در آینده میخواهید چکاره شوید؟ تابستان خود را چگونه گذراندید؟ و…. بود و به نظرم اشتیاقی به نوشتن برای من ایجاد نمی کرد.
به هرحال الان که سطح سه حوزه هستم، نوشتن و پژوهش از بهترین و دلنشین ترین علایق من به شمار میره و من این اشتیاق را مدیون اساتیدم در حوزه و خصوصا معاون پژوهشمون خانم لطف ابادی هستم. توفیقاتشون روز افزون و قلمشون پربار…
#پژوهش #انشا #ادبیات #ترس #قلم #نوشتن_که_ ترس_ نداره
یکشنبه 02/03/14
او یک تصویر نیست!این روزها که در آستانه سالگرد رحلت امام هستیم اتوبان ها و معابر تهران پر شده از تصاویری که به نظر می آید تولید کننده سعی کرده یک خلاقیت توییتری به کار ببرد! عکسهایی از امام خمینی را در سطح شهرنصب کردهاند و کنارش نوشتهاند:«ساده زیستی اگر تصویر بود»، «صلابت اگر تصویر بود» و…گمانم اگر نهاد یا سازمانی قصد طراحی یک پژوهش در سطح ملی را داشت تا نشان دهد چرا به وضعیت امروز رسیدهایم؟ چرا ناکارآمدی در لایههای مدیریتی کشور بیداد می کند؟ و…باز هم به اندازه سازمان زیبا سازی شهر تهران نقطه زنی نمیکرد! ماجرا دقیقا از همینجا شروع شد، از اینجا که خمینی را قاب گرفتیم و به دیوار زدیم. از تقلیل یک «مکتب» به «تصویر»! گرامیان خمینی «تصویر» نیست او اندیشه است، مکتب است، سبک زندگیست. اما برای بعضی که الفبای این مکتب را نمیشناسند و او را از پس قاب عکسها شناختهاند، «تصویر» بودنش خیلی بهتر از مکتب بودن است. چرا؟ دلیلش آنقدرها هم پیچیده نیست.تصویر را میشود دستکاری کرد با یک رتوش ساده میشود هر چه میخواهی به آن اضافه و از آن کم کنی، میتوانی هر طور بخواهی او را بازنمایی کنی، آن بخشها که به کارت نمیآید را حذف کنی و با خیال آسوده به قاب عکسی که ساختهای نگاه کنی! اما مکتب…مکتب تو را مجاب میکند، مکتب میزان و محک است. سنگ ترازوست. نقطه سنجش است! پای مکتب خمینی ظالم به این سادگیها از مخمصه خلاص نمیشود، بی عدالتی توجیه ندارد. پای مکتبش فرودست ولی نعمت است، میزان رای ملت است. ساده زیستی ادعا نیست. جمهوریت پای هیچ مصلحتی ذبح نمیشود. به گمانم اگر معیار مکتب او باشد تعداد مدیران ترازش با امروز تفاوت جدی کند، و همین ما را مجاب میکند که با صدای رسا فریاد بزنیم که امام ما یک تصویر نیست!
پ.ن:و به حال اين اسلام غريب كه پس از صدها سال ستمگري قلدرها و جهل تودهها، امروز طفلي تازه پا و وليدهاي است محفوف به دشمنهاي خارج و داخل رحم كنيد. فرازی از وصیت نامه امام
پ.ن: سلام بر او و پیرو صدیق راه او…
✍️هدی محمدی
دوشنبه 02/01/21
ایام شهادت مولی الموحدین، امام متقین، لنگر آسمان و زمین، فصل الخطاب انبیأ، حجتِ آسمان و زمین، شهاب فتح المبین، کیوان مکنون، قبله جهانیان ، استاد سلیمان، تجلی کننده بر موسی، بالا برنده یونس، ترفیع دهنده عیسی، مونس ایوب و رب نوح زمان، ریسمان الله،منجی ابراهیم، معلم خضر، امیرالمؤمنین علی علیه السلام تسلیت باد…
پنجشنبه 01/12/25
📜 #متن |🔰ما عاشق آفریده شده ایم!
ما چه وقت عاشق يك پارچه، يك ماشين و يا عاشق ثروت و قدرت مى شويم؟
هنگامى كه آن را مى شناسيم و ارزش آن را مى يابيم، همان وقت به سوى او مى شتابيم.
معرفت و شناخت، عشق را سبز مى كند و به وجود مى آورد.
شناخت خوبى ها در انسان عشق را زنده مى كند و شناخت بدى ها نفرت را و اين عشق و نفرت انسان را به حركت مى اندازند، جلو مى آورند و يا فرارى مى دهند.
بهتر بگويم، ما عاشق آفريده شده ايم، با سنجش و مقايسه، معشوق و معبود را انتخاب مى كنيم.
عشق و نفرت و ترس در ما هست. ما با شناختها و مقايسه ها، به اينها جهت مىدهيم و آنها را رهبرى مى كنيم.
❛❛ عینصاد
📚 #مسئولیت_سازندگی | ص ۶۸