رهگذر کوی دوست
خداوند، در قلوب پاک، ذهنهای روشن و عملهای صالح ظاهر میشود.
خداوند، در قلوب پاک، ذهنهای روشن و عملهای صالح ظاهر میشود.
چهارشنبه 04/04/25
خیلی وقتها آدمها زود تموم میشن. وقتی از دور می بینیمشون بزرگ و پر از ابهتند اما وقتی قدم به قدم بهشون نزدیک میشیم مثل خونههای گلی ای که تاب زلزله رو ندارن ترک برمیدارن و فرومی ریزند.
ولی از اون طرف، آدمهایی هم هستند که بطن به بطن لایه دارند و هرچه بهشون نزدیک تر میشی، هی عمیقتر و عمیق تر و عمیقتر میشن انگار هرچی ازشون کشف میکنی هنوز یه عالمه راز و سر و حرفهای تازه هست که میشه ازشون کشف کرد.
یه کسی میگفت که تا میرسی به یکی از این آدمها، انگار یک باره به یکی از شهرهای قدیمی توی قصه ها وارد میشی؛ یه شهر مرموز و مه آلود راست میگفت قشنگ توی ذهنم اینجور آدمها مثل شهرند؛ به شهر حیرت آور؛ بغداد روزگار هارون الرشید که توی قصه های هزار و یک شب ازش حرف میزنند؛ قسطنطنیه ی زمان جنگهای
صلیبی؛ هند پیش از حملهی نادر چین روزگار تجارت ابریشم و پارچههای لطیف؛ مصر زیر دست یوسف؛ سمرقند و بخارای توی خیال حافظ؛ اصفهان اوج صفویه؛ تیسفون قصه های شیرین نظامی؛ طوس و نیشابور روزگار فردوسی؛ آتن زیر امپراتوری اسکندر پارسهی زیر فرمان داریوش و بیروت پرچراغ سالهای اوج مدیترانه و بالاخره مثل قونیه ی دلهای پرشور شمس و مولانا.
شهرهای آدمها شهرهایی اند که وقتی لابه لای ساختمونها و توی کوچه پس کوچه هاش قدم میزنی، گاهی محو عمارتهاش میشی؛ گاهی حتی نمیدونی چند قدم جلوتر چی منتظرته اما مطمئنی که راز و رمز تازه ای برای کشف هست؛ این جور آدمها آدمهای تموم نشدنی اند؛
آدمهای تا ابد
آدمهای تا همیشه…
فاطمه سادات متولیان
بله…ولی بعضی ادمها هم هستند،مثل شهر طاعون زده اند….پر از بیماری، کوچه به کوچههاشون پر از دروغ و حقه بازیه….جز گول زدن دیگران، منفعت طلبی، خودخواهی و …. چیزی رو در و دیوار شهرشون نیست… خرابه ای هستند که انگار اوار چندهزارساله را یدک میکشند..اینا خودشون ویرانی اند، گرفتاری اند، بلا اند…