موضوع: "انتظار"

والذادة الحماة

✅حمایت اهلبیت

🔹در زیارت جامعه کبیره از اهلبیت علیهم السلام با تعبیر« وَ الذَّادَةِ الْحُمَاة» یاد می کنیم. «ذادة» یعنی دور کننده دشمن و بلا از انسان(‏العين ج : 8 ص : 55)يعني سلام من بر اهل بيتي که ناراحتی¬ها را از من دور می‌کنند و در جمیع ابعاد از من حمایت می‌کنند. اگرحمايت‌هاي اهل بيت نبود، چه خطرات زیادی ما را تهدید می کرد! و چقدر ما آسیب می دیدیم! 

…ادامه دارد.👇

🔻کانال رسمی آیت الله ناصری

آمار

  • امروز: 531
  • دیروز: 189
  • 7 روز قبل: 476
  • 1 ماه قبل: 4194
  • کل بازدیدها: 41901

دعایی از صحیفه

﷽؛

عَنِ علی بن الحسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ

وَ لاَ تُهْلِكْنِي - يَا إِلَهِي - غَمّاً حَتَّى تَسْتَجِيبَ لِي ، وَ تُعَرِّفَنِي اَلْإِجَابَةَ فِي دُعَائِي، وَ أَذِقْنِي طَعْمَ اَلْعَافِيَةِ إِلَى مُنْتَهَى أَجَلِي، وَ لاَ تُشْمِتْ بِي عَدُوِّي، وَ لاَ تُمَكِّنْهُ مِنْ عُنُقِي، وَ لاَ تُسَلِّطْهُ عَلَيَّ‌

اى خداى من،مرا اندوهگین نميران،قبل از اينكه

 ۱-اجابتم كنى

۲- و از روا شدن دعايم آگاهم نمايى.

۳- و طعم عافيت را تا پايان مدّت زندگى‌ام به من بچشان.

۴- و دشمنم را بر من شاد نگردان

۵- و او را بر من توانا نساز و او را بر من مسلّط نگردان.

#صحیفه‌_سجادیه‌

دعای‌چهل‌و‌هشتم

آمار

  • امروز: 531
  • دیروز: 189
  • 7 روز قبل: 476
  • 1 ماه قبل: 4194
  • کل بازدیدها: 41901

خوشبختی، بودن یا داشتن؟

شازده کوچولو: به نظر میرسه آدم چیزای زیادی برای خوشبخت بودن لازم داره.
گفتم: نه اینطور نیست.
خوشبختی از بودن میاد نه از داشتن؛
از تقدیر و قدردانی بابت هر آنچه الان داری، 

نه عجله برای بدست آوردن چیزایی که نداری.
آسون‌ترین و مستقیم‌ترین راهِ خوشبختی خوشحال کردن آدم‌هایی هست که در اطرافمون هستن.
عشق رو باید با عشق ورزیدن یاد گرفت.
همه‌ی ما توانایی عشق ورزیدن داریم، حتی با یه لبخند؛چون این‌کار به همون اندازه به خود ما انرژی میده که به کسی که بهش لبخند زدیم.

📚بازگشت شازده پسر

#تکه‌ای_از_کتاب

آمار

  • امروز: 531
  • دیروز: 189
  • 7 روز قبل: 476
  • 1 ماه قبل: 4194
  • کل بازدیدها: 41901

نفس مطمئنه

بسم رب الشهداء و الصدیقین

در احوالات حضرت سیدالشهدا علیه السلام گفته اند: در روز عاشورا هر چه آن حضرت به شهادت نزدیکتر می‌شدند، چهره‌شان برافروخته‌تر، شاداب‌تر و حالت حضرت ارام‌تر می‌شد.( بحار، ج۴۴، ص۲۹۷) 

به تصاویر اخرین حضور شهید قاسم سلیمانی هم که می‌نگرم، چهره او را شادابتر و نورانی‌تر از قبل و ارامش در حرکات و کلامش را عیانتر از سابق می‌بینم.

آری، او نیز همانند مولایش سیدالشهدا علیه‌السلام، مشتاق لقای پروردگارش بود و شهادت لباسی زیبا بر قامت او بود…

رقص و جولان بر سر میدان کنند                        رقص اندر خون خود مردان کنند

چون رهند از دست خود دستی زنند            چون جهند از نقص خود رقصی کنند




#جان_فدا

#سردار_دلها

#شهید_سلیمانی

نثار ارواح طیبه شهدای فرودگاه بغداد، حاج قاسم عزیز و همراهانشون صلواتی هدیه کنید.






آمار

  • امروز: 531
  • دیروز: 189
  • 7 روز قبل: 476
  • 1 ماه قبل: 4194
  • کل بازدیدها: 41901

شرمنده ایم خداجون...

🔔 یک #حدیث_قدسی هست که

 اصلا آدم را از خجالت آب میکند😔
🍃خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
🔹 يا مُطْلَقاً فِي وِصٰالِنا، اِرْجِع؛ وَ يا مُحلفا عَلِيِّ هجرنا، كَفَر؛ أَنَّما ابعَدنا اِبْليس لِانَه لَمْ يَسْجُدُ لَكَ، فَواعَجَبا كَيْفَ صَالَحَتْه وَ هَجَرتَنا
🌼 ای كسی كه #وصال ما را ترك كرده‌ای، برگرد.
🌸 و ای كسی كه بر جدايی از ما سوگند خورده‌ای، سوگند خود را بشكن.
🌼 ما ابليس را برای اين از خود رانديم كه بر تو سجده نكرد،
🌸 پس چقدر عجیب است كه تو او را #دوست خود گرفته‌ای و ما را ترك كرده‌ای…
📚 #بحرألمعارف، جلد 2، فصل 62

دلمون گرفته ای خدای مهربان….دلگشایی کن…

آمار

  • امروز: 531
  • دیروز: 189
  • 7 روز قبل: 476
  • 1 ماه قبل: 4194
  • کل بازدیدها: 41901

نفحات دهر

🌱

ما آدم‌هایی که مدام روی مرز امید و ناامیدی راه می‌رویم، به نفحه خیلی دلخوشیم. 

نفحه، خوانش اتفاقی سوره صافات است، که خدا قربان صدقه پیامبرانش می‌رود. نفحه، آیه‌ای‌ست که می‌گوید پیامبران هم ناامید می‌شدند، که نزدیک بود نوح در اندوه بزرگ غرق شود، که موسی و هارون و اهلشان هم در دام غم افتاده بودند و ابراهیم هم به بلا آزموده می‌شد.

 انگار خدا بخواهد بگوید غصه نخور آدم جان. پیامبرانم هم در همین لحظات شک و اضطراب مردد می‌شدند.

 نفحه، داستان یونس است توی شکم ماهی. درونمایه‌اش ناامیدی است و قالبش سرزنشِ خدا. نفحه‌اش، رمز موفقیت یونس است. رازی که او را از شکم نهنگ بیرون آورد و اگر یونس بلدش نبود، تا ابد همانجا می‌ماند. در ظلمت. و اگر خدا به ما یادش نداده بود، ما هم حتما همینطور می‌ماندیم، در ظلمت. در اندوه. در گرداب غم و از هیچ بلایی جان سالم به در نمی‌بردیم.

#ان_فی_ایام_دهرکم_نفحات_فتعرضوا_لها

#حریــم_دل

#به_قلم_دیگران

#متن_زیبا

آمار

  • امروز: 532
  • دیروز: 189
  • 7 روز قبل: 476
  • 1 ماه قبل: 4194
  • کل بازدیدها: 41901

مایهء خوشبختی

`•🌱
آزادی، مثل آب، مثل هوا، مثل نان برای انسان واجب است؛ 

امّا انسان باید آب را برای فرونشاندنِ تشنگی بخواهد نه خود را غرق کردن در آن، و هوا را برای تنفّس بخواهد نه برای آلودنِ آن و مسموم کردنِ آدمیزاد، و نان را برای سیر کردنِ شکم، نه نهادن و کپک‌زده کردن و دور ریختن.
آزادی باید مایهٔ خوشبختیِ آدم‌ها باشد نه اسباب بدبختیِ آنها. پس آنچه که بدبخت می‌کند یقین بدانید که آزادی نیست، چیزی‌ست شبیه آزادی.
#سه‌_دیدار

#نادر_ابراهیمی

      

آمار

  • امروز: 532
  • دیروز: 189
  • 7 روز قبل: 476
  • 1 ماه قبل: 4194
  • کل بازدیدها: 41901

شما به خدا یاد ندهید،خدا خودش بلد است!

✨﷽✨
📄طلبه ای در یک از شهرها زندگی می کرد. از نظر مادی در فشار بود و از نظر ازدواج نیز مشکلاتی داشت. یک شب، متوسل به امام زمان(علیه السلام) شد، چند شبی بعد از این توسل امام زمان(علیه السلام) را در خواب دید. حضرت فرمودند: فلانی! می دانی چرا دعایت مستجاب نمی شود؟ گفت: چرا؟ فرمودند: طول امل و آرزو داری. گاهی انسان به در خانه ی خدا می رود، دعا می کند اما با نقشه می رود، دل به این طرف و آن طرف حرکت می کند. گاهی به خدا یاد می دهد و می گوید: خدایا! در دل فلانی بینداز بیاید مشکل مرا حل بکند…حضرت فرمودند: شما به خدا یاد ندهید خدا خودش بلد است. انسان به ائمه معصومین(علیه السلام) هم نباید یاد بدهد. باید بگوید خدایا، من این خواست را دارم و به هیچ کس هم نمی گویم…خودت برایم درستش کن.
طلبه گفت: یابن رسول الله، من همین طور هستم که می فرمایید، هرکاری میکنم بهتر از این نمی توانم باشم، می خواهم خوب باشم اما تا می آیم دعا کنم فلانی و فلانی در ذهنم می آیند و این گونه دعا می کنم.حضرت فرمودند: حالا که طول امل و موانع اجابت داری، نایب بگیر. تا حضرت فرمودند نایب بگیر طلبه می گوید: آقا جان شما نائب می شوید؟ حضرت فرمودند: بله قبول می کنم. می گوید دیدم حضرت نایب شدند و لبهای حضرت دارد حرکت می کند. از خواب بیدار شدم، گفتم: اگر حاجتم هم برآورده نشود مهم نیست، در عالم رؤیا حجت خدا را یک بار زیارت کردم. بلند شدم و وضو بگیرم تا نماز شب و نماز شوق به جا بیاورم. دیدم در مدرسه را می زنند. گفتم: این وقت شب کیست که در مدرسه را می زند؟رفتم در مدرسه را باز کردم دیدم دایی خودم است. 

گفتم: دایی جان، چه شده این وقت شب؟ 
📄گفت: با تو کاری دارم. امشب هر کاری کردم دیدم خوابم نمی برد. فکر و خیالات مرا برداشته بود. یک مرتبه این خیال همه ی وجودم را فرا گرفت: من که پسر ندارم، همه ی اموالم از بین می رود. یک دختر هم که بیشتر ندارم. فکر کردم اگر دخترم را به تو بدهم همه ی اموالم هم در اختیار توست…
📚کتاب بهترین شاگرد شیخ

آمار

  • امروز: 532
  • دیروز: 189
  • 7 روز قبل: 476
  • 1 ماه قبل: 4194
  • کل بازدیدها: 41901

آمار

  • امروز: 534
  • دیروز: 189
  • 7 روز قبل: 476
  • 1 ماه قبل: 4194
  • کل بازدیدها: 41901