رهگذر کوی دوست
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد / کز می جام شهادت همه مدهوشان اند / نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد/ تا نگویند که از یاد فراموشان اند.
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد / کز می جام شهادت همه مدهوشان اند / نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد/ تا نگویند که از یاد فراموشان اند.
جمعه 04/03/02
الحمدلله حمدا کثیرا طیبا
#عصر-جمعه
پنجشنبه 04/02/25
به روز رسانی را که فقط برای انواع بازی ها، نرم افزارها و برنامه های کامپیوتری نگذاشته اند …
گاهی هم آدم ، باید افکارش را به روز کند!
طرز فکرش را ارتقا بدهد…
💫حال و هوایش را تازه کند …مثلا دور بریزد تمام خاطراتی را که تکرارشان چیزی به جز غم و اندوه ندارد
رها کند بعضی وابستگی ها را که حال و روزش را به هم میریزند.
💫افسوس ها را …غصه ها را …نگرانی ها را …
و تمام تلخی هایی که بوی کهنگی گرفته اند
گاهی باید یک گوشه ی دنج نشست
💫زندگی را نو کرد و یک “من” تازه ساخت با باورهایی جدید
و افکاری رو به رشد … لازم است هر از گاهی خودمان را هم
“به روز رسانی” کنیم …!
لازمه ی چنین کاری، عبور از ادمک ها و انسان نماهایی است که هرزه و بی چهارچوب، دیگران را سرگرمی خوشان میکنند. لعنت الله علیهم اجمعین
دوشنبه 04/02/01
حرفهای این بانوی دانشمند به دل می نشست. شاید راز بر دل نشستن حرفهای ایشان، صمیمی و به دور از تعارفات مرسوم و به قولی خودمانی بودن آن بود (هر چند که خودمانی بودن از عمق و ارزش این سخنان کم نمی کرد، بلکه بخوبی نشان دهنده ی دانش و تجربه زیسته ایشون در طی این سالیان بود.) به اینکه هنوز و در این سن، ارتباط خود را کودک درونش قطع نکرده و با افتخار میگوید که “با خود بچگیم ارتباط دارم". به اینکه هر انسانی، محدودیتهایی دارد و این محدودیتهای انسانی را عاقلانه و همراه با آرامش می پذیرد. به اینکه در کوششی مداوم، سعی در پیدا کردن راه حلها و دیدن و یافتن میانبرهایی برای عبور از این محدودیتهاست. و تاکید او بر تلاش و جدی گرفتن زندگی و کلیدواژه ای که در کلام او چندین بار تکرار می شود: کوشش، کوشش، کوشش….(وَ أَن لَيسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعىٰ﴿۳۹﴾ و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست!سوره مبارکه النجم آیه ۳۹) و نترسیدن از تنهایی و توانایی تنها شدن با افکار خویش که تنهایی، صیقل روح و فکر انسان هست و همه ی ادمها نیازمند خلوتی متفکرانه هستند، خلوتی که شاید امروزه به لطف فضای مجازی از دست انسان ربوده شده.
اما گوهر کلام این بانوی دانشمند و فرهیخته، شنیدن افکار دیگران، تعامل عاقلانه و غنی کردن خود با تضارب آراء با سایر انسانهاست. و شاید این همان سخن خداوند باشد که فرمود:اَلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ اَلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ” که «بندگان خدا طالب حق و رشدند، به هر سخنى كه گوش دهند بدين اميد گوش مىدهند كه در آن حقى بيابند و مىترسند كه در اثر گوش ندادن به آن، حق از ايشان فوت شود.» (تفسیر المیزان (ترجمه)،طباطبایی، محمد حسین, جلد 17, صفحه 380)
خوب دیدن، خوب شنیدن و خوب تفکر کردن از مهمترین ویژگیهای یک انسان متعالی هست. به قول استاد حسن زاده املی: “تا بیننده و گیرنده نشدی، انسان نیستی".“هزار و یک کلمه، ج۲،ص۲۱۱، مرحوم استاد ایت الله حسن زاده آملی.”
جمعه 03/12/17
خونه تکونی، از رسم های قشنگ ایرانی برای پیشواز سال نو هست…
تکوندن گرد و غبار از فضای خونه…
شستن و رفتن و روبیدن…
نو شدن و نو پوشیدن…
دور انداختن لوازم بی مصرف و کهنه…
ولی اینکه پایان سال 1403 و شروع سال جدید،
همزمان با روزهای نورانی ماه مبارک شده،
فرصت خوبی برای دل تکونی هست.
هم ماه رمضان المبارک و فرصت روزه داری و همنشینی با کلام الهی،
خود بهترین راه برای رفت و روب دل و ذهن انسان هست.
هم روزه باعث تقویت اراده و نفس آدم…
گویا به امید خداوند
سال جدید را حقیقتا میتونیم
با روحی سبک
و ذهنی که از یادهای بی برکت و بی خیر و خیال های بی نور، خالی شده،
و قلبی که از یاد خدا و نور قران پر شده
آغاز کنیم…
این بهترین فرصت برای شروع و هدفگذاری و برنامه ریزی هست…
با دلتکونی و حذف خیلی از لوازم اضافه ی دل و همچنین ادمای اضافی زندگیمون،
وارد سال جدید بشیم.
جمعه 03/11/26
دوشنبه 03/11/22
برای ما انسانهای معمولی، رسیدن به چهل سالگی، اغلب مقارن با پیدایش تغییراتی در چهره، رنگ مو، ظهور چین و چروکهای ریز و درشت بر چهره، یا دردهای مبهم در استخوانها و بدن و یا بالا رفتن چربی و فشار خون و دیابت است. البته نه لزوما برای همه، بلکه برای کسانیکه سبک زندگی درستی نداشته اند، این تغییرات بیشتر به چشم می آید.
اگر از آن دسته زنانی نباشید که بگویید سفیدی موی ما، ارثی است، حتما شما هم سختیهای زندگیتان را همچون دستهای از گیسهای به هم بافته، در پشت سرتان، محکم با گیرهای جمع کرده اید! ولی دیگر چهل سالگی رسیده است! الان با رسیدن به چهل سالگی، دیگر نمیتوانید ان سپیدیهای نامنظم پنهان در رنگ تیره موهایتان را مخفی کنید. شاید چاره موقت ان، رفتن به آرایشگاه و رنگ کردن موها باشد؛ ولی چهل سالگی دیگر همه چیز را لو میدهد، خودش زبانی می شود برای آنچه بر شما گذشته!
رسیدن به این سن، یعنی تو در زندگیت، تجربیاتی داشتهای، شادی و غمهایی را از سر گذراندهای، پستی و بلندیهایی را طی کردهای. زمین خوردهای! اما دست به زانو گذاشتهای، یاعلی گفتهای و بلند شدهای، که دشمن شاد نشوی. دلبستگیها و دلشکستگیهایی داشته ای! اشک ها و لبخندهایی داشتهای! خلاصه اینکه، الان با کوله ای از تجربیات تلخ و شیرین بر دوشت، به قله چهل سالگی رسیده ای. سفر نفسگیری بوده؛ ولی حالا که به این سن رسیده ای، چه میخواهی بکنی؟ از این به بعد هم همین روال را در پیش بگیری؟ آیا در همه این سالها، در کشاکش این تجربیات، فقط به فکر دنیای خود بودهای؟ برای خودِ ابدیات چه کردهای؟
بیشتر ما آدمها، با رسیدن به این سن، البته اگر متوجه آن شویم_ ان هم در این زمانه که مشکلات اقتصادی و رنگارنگی دنیا و سرگرمی ها، دزد توجه ما به مسائل مهم و حیاتی شده اند_ شاید نگاهی به داراییهای مادی خود بیاندازیم، ببینیم چقدر کار کردهایم، چقدر درامد داشته ایم، این درامد را سرمایه گذاری کرده ایم یا به باد داده ایم؟ برای فرزندان خود چه کرده ایم؟ آیا به فکر سامان انها هستیم یا نه؟ و دغدغه های این چنینی… البته کار اشتباهی نیست؛ ولی نکته اینجاست که این تمام ماجرا نیست.
در روایتی از رسول خدا آمده است: «چون مرد به چهلسالگی رسد و خیرش از شرش بیشتر نباشد؛ شیطان بین دو چشمش را ببوسد و گوید: این چهرهاى است که رستگار نگردد.» ورای تلخی که پشت این روایت نهفته و آن هم برای ایجاد تنبه و آگاهی در انسان بوده است، روایت گویای دو نکته مهم است:1. اهمیت چهل سالگی. 2. لزوم حسابرسی به خود. در منابع دینی، سن چهل سالگی، سن کمال عقلی انسان است، و به نوعی قله کمالات او محسوب می شود. رسیدن به این سن، شروع دوره پختگی و اتمام دوره جوانی و ورود به میانسالی است. گذر از چهل سالگی، یعنی ورود به سراشیبی عمر و لزوم توجه به داشته های معنوی و محاسبه نفس و آمادگی برای سفر آخرت. در واقع مضمون این روایت و روایات شبیه به آن، اخطار به مؤمنان است، تا تلاش کنند و متوجه گذر عمر بوده، آن را به بطالت نگذرانند، به دیون الهی که بر گردن آنهاست توجه کنند و قبل از رسیدن به چهلسالگی حساب خود را تسویه کنند؛ چون زمان به شدت در حال گذر است و در سراشیبی زندگی شاید فرصتی برای جبران بدیها و انجام خوبیها به دست نیاید.
پایان چهل سالگی و ورود به صبح چهل و یک سالگی، برای ما تلنگری محکم است. این تلنگر به ما یادآوری می کند که زمان چقدر سریع می گذرد، وقت کم است و کار ناکرده بسیار. اگر نتوانسته ایم تا این زمان، سهم بیشتری از خوبیها و اعمال صالحه را در کوله پشتی اخروی خود جمعآوری و حفظ کنیم، اگر زاد و توشه ما برای این سفر اندک است و فرصت برای جبران رو به کوتاهی است، الان وقت بیداری است…
چه عمر از سی گذشت و یا که از بیست
نمی شاید دگر چون غافلان زیست
نشاط عمر باشد تا چهل سال
چهل رفته فرو ریزد پر و بال. (نظامی گنجوی)
سیدکاظمی
به قلم خودم
پنجشنبه 01/11/27
کلام و افکار ما بذرهایی هستند که در مزرعه زندگی مان می کاریم و این بذرها به میوه ای تبدیل می شوند که روح ما از آن تغذیه می کند. واضح است که هر بذری به همان میوه ای تبدیل می شود که در باطنش نهفته است. بنابراین هر سخن و افکار منفی که بر زبان و ذهنمان جاری می شوند بذرهایی هستند که در نهایت در زندگیمان به میوه های منفی و ناخوش آیند مبدل میشوند. پس برای آنکه به میوه های دلخواه در زندگیمان دست یابیم باید مواظب بذرهایی که می کاریم باشیم.